در حال بارگذاری
دانلود اپلیکیشن

جلسۀ سوم: بچه غول ذهن خود را بشناسیم

وجه اشتراک ضمیرهای نیمه‌آگاه و ناخودآگاه، دسترسی‌نداشتن ما به اطلاعات موجود در هردوی آن‌هاست. این دو ضمیر از آن جهت با یکدیگر تفاوت دارند که با کمی تلاش می‌توانیم به مطالب موجود در ضمیر نیمه‌آگاه دست یابیم؛ درحالی که هرقدر بکوشیم، به مطالب موجود در ضمیر ناخودآگاه دست نخواهیم یافت؛ مگر آنکه از برخی روش‌های روان‌کاوانه استفاده کنیم.

مهم‌ترین عامل بقای انسان، دریافت و حفظ انرژی است؛ به‌گونه‌ای که کل سیستم بدن موجود زنده حول این محور می‌چرخد. سوخت اصلی بدن و مغز ما انسان‌ها گلوکز (قند) و کربوهیدرات است که می‌توان آن‌ها را در موادی مانند برنج، ذرت و نان یافت. مغز ما انسان‌ها به قند علاقۀ فراوان دارد؛ زیرا در فرایندهای فکرکردن، حل مسئله، یادگیری و مطالعه به آن نیازمند است. 20 تا 25 درصد از قند واردشده به بدن ما را مغز دریافت و مصرف می‌کند و 75 درصد قند برای بقیۀ بدن باقی می‌مانَد؛ زیرا مغز مدیریت کل بدن را برعهده دارد و فعالیت آن بسیار زیاد و سنگین است.

علت اهمال‌کاری و تنبلی ما انسان‌ها این است که مغزمان به‌شدت تمایل دارد انرژی خود را حفظ کند و آن را هدر ندهد. در فرایند اهمال‌کاری، مغز خزنده (ضمیر ناخودآگاه) اجازه نمی‌دهد انرژی برای انجام‌دادن کار مصرف شود. این روند همچنان ادامه می‌یابد تا اینکه درنهایت، اهمال‌کاری به تنبلی می‌انجامد؛ برعکس، کورتکس به‌رغم ضعیف‌بودنش دربرابر مغز خزنده، به مصرف انرژی و انجام‌دادن کارهای مختلف تمایل بسیار زیاد دارد. مغز ما ازطریق پرداختن به عادات، انرژی را درون خود نگه می‌دارد؛ یعنی سعی می‌کند اموری را برای ما به‌صورت عادت درآورَد تا از این رهگذر، مصرف انرژی به کمترین میزان ممکن برسد؛ درحالی که با فراگرفتن مطالب جدید، ورزش‌کردن و آشناشدن با موقعیت‌های ناپایدار، کاملاً مخالف است و با استفاده از قدرت خود، از این کار سر بازمی‌زند. از این منظر، ضمیر ناخودآگاه را می‌توان پدرخواندۀ دلواپس نامید؛ چون برای صرفه‌جویی در مصرف انرژی، ما را از انجام‌دادن کارهای جدید و خلاف عادتمان بازمی‌دارد.

با توجه به آنچه گفتیم، ضمیر ناخودآگاه ما به‌شدت با ضمیر خودآگاهمان دشمن است؛ ولی ضمیر خودآگاه چنین نیست و برای انجام‌دادن کارهای مختلف به‌سمت ضمیر ناخودآگاه، دست دوستی دراز می‌کند. مغز خزندۀ ما قدرت تجزیه‌وتحلیل ندارد و درنتیجه، ازطریق بسته‌بندی عادات، کارهایش را پیش می‌بَرَد. اگر هر کار جدیدی را به‌مدت 21 روز پشت‌سرهم انجام دهیم، آن کار برای ما به‌صورت عادت درمی‌آید. مغز خزندۀ ما با هر رفتار پایداری که از قبل انجام می‌دادیم، به‌شدت موافق است؛ برعکس، با فعالیت‌های مستلزم صرف انرژی موافق نیست و به هر شکل ممکن، ما را از انجام‌‌دادن آن‌ها بازمی‌‌دارد. مغز خزنده همیشه بیدار است و برای ممانعت از رشد، تلاش و پیشرفت ما می‌کوشد؛ برخلاف کورتکس که در ساعت‌هایی از شبانه‌روز می‌خوابد و فعالیت نمی‌کند.

بهترین کار این است که خود را عادت بدهیم که به هیچ چیزی عادت نکنیم و حتی به عادت‌های خوب نیز وابسته و معتاد نشویم؛ چون اگر یک روز نتوانستیم کاری را که به آن عادت کرده‌ایم، در زمان همیشگی‌اش انجام دهیم، آن را فراموش خواهیم کرد و در زمان دیگری انجام نخواهیم داد. درمجموع، با توجه به آنچه گفتیم، باید به انجام‌‎دادن کارهای خوب دلبستگی داشته باشیم؛ نه وابستگی.

تعارض میان ضمیرهای ناخودآگاه و خودآگاه به‌صورت جدال میان احساس و عقل نمود می‌یابد. در این مبارزه، انسان افسرده مایل است با توسل به راهکارهایی همچون خوابیدن یا پناه‌بردن به مواد مخدر و الکل، عقل و بخش خودآگاه وجودش را موقتاً تعطیل کند تا به آرامشی هرچند کوتاه دست یابد. برای مقابله با این مشکل باید سعی کنیم ضمیرهای خودآگاه و ناخودآگاهمان را با هم آشتی بدهیم. جدال میان ناخودآگاه و خودآگاه فرد به‌شکل غلبۀ احساسات او بر عقلش نمود می‌یابد؛ ولی کورتکس (عقل)، مایل به مصالحه و تعامل با ضمیر ناخودآگاه است. درواقع، هرسه ضمیر ناخودآگاه، نیمه‌آگاه و خودآگاه برای بقای ما لازم‌اند؛ ولی باید بتوانیم آن‌ها را با هم صلح دهیم و سازگار کنیم.

به‌گفتۀ یونگ، ضمیر ناخودآگاه ما فرمانده و سکان‌دار بلامنازع وجودمان است و بر این اساس می‌توانیم آن را بچه‌غول بنامیم. شعورنداشتن این بچه‌‌غول بدان معناست که او به‌رغم برخورداری از توانایی زیاد، قدرت تجزیه‌وتحلیل ندارد و احساس را بر عقل ترجیح می‌دهد. این ویژگی باعث می‌شود ما بتوانیم بچه‌غول درونمان را بفریبیم و از این طریق رشد و پیشرفت کنیم. بدین منظور باید روش‌های نفوذ در ناخودآگاه را بدانیم و برای ایجاد تغییر، صبر و حوصله به‌خرج دهیم. لازمۀ دستیابی به این هدف، آن است که بچه‌غول درونمان را بشناسیم و تربیت کنیم.

شناخت و تربیت بچه‌غول درونمان از آن جهت ضرورت دارد که او فرمانروای مُلک وجود ماست و می‌توانیم با توسل به توانایی‌اش مسیر کمال را با موفقیت طی کنیم. او رئیس ماست و ما باید با استفاده از ترفندهایی بتوانیم رئیس رئیس خویش باشیم؛ بدان معنا که عقل (کورتکس) و احساسمان را با یکدیگر پیوند دهیم و اندیشه‌ها، باورها، ارزش‌ها، نگرش‌ها و تصورهایمان ازنوع کورتکسی باشند و ضمیر ناخودآگاهمان آن‌ها را اجرا کند. منشأ رفتارهای ما احساسات و ناخودآگاه ماست که خود در افکارمان ریشه دارند؛ بنابراین، برای اصلاح رفتارها باید احساسات را اصلاح کرد تا از این رهگذر، به انسان‌هایی فعال، امیدوار و کوشا تبدیل شویم و از بحران‌ها و چالش‌های گوناگون زندگی‌مان با موفقیت عبور کنیم.

ممکن است تصور شود ازطریق فراگیری مباحث مربوط به ضمیرهای ناخودآگاه، نیمه‌آگاه و خودآگاه می‌توان تمام مشکلات زندگی را حل کرد؛ حال آنکه درواقع، این‌گونه نیست و قطعاً نمی‌توان با استفاده از مبحث مغزهای سه‌گانه، موفق به حل همۀ مشکلات شد؛ ولی می‌توان با مشکلاتی که حل نمی‌شوند، کنار آمد و بدین ترتیب، حال بهتری داشت. در ارتباط با بچه‌‌غول نهفته در وجودمان، بهترین کاری که می‌توانیم انجام دهیم، شناختن او و تمام ویژگی‌‌ها، وظایف و مسئولیت‌هایش است تا از این طریق، پاشنۀ آشیل (نقطه‌ضعف) وی را بیابیم و از آنجا در وجودش نفوذ کنیم.

پیشینیان ما در مواجهه با مشکلات مختلف، به‌جای استفاده از عقل و منطق، به سازوکار جنگیدن با مشکلات (Fight)، فرارکردن از آن‌ها (Flight) یا تسلیم‌شدن دربرابرشان (Freeze) متوسل می‌شدند که همگی اشتباه بودند؛ ولی ما انسان‌های امروزی باید در این موقعیت‌ها از کورتکس کمک بگیریم و ازطریق سازگاری و کنارآمدن با مسائل، بر آن‌ها فائق آییم؛ مگر در موقعیت‌هایی خاص که امکان سازگاری وجود ندارد و درعوض باید از یکی از سه راهکار یادشده استفاده کرد.

صوت جلسه

00:00 00:00

فایل های مرتبط

# عنوان دریافت
1 خلاصه بچه غول ذهن خود را بشناسیم جلسه سوم دریافت فایل

برای دوستان خود ارسال کنید.

از طریق زیر می توانید این مطلب را برای دوستان خود ارسال کنید.

واتساپ تلگرام