امروزه، تربیت فرزندان غالباً توسط یکی از این چهار روش صورت میگیرد:
- تربیت گلخانهای: این شیوۀ مبتنیبر کنترلگری از سمّیترین روشهای تربیت است.
- سهلانگاری: در این حالت، فعالیت تربیتی بهشکل مؤثر و پویا انجام نمیشود.
- مسامحهکاری: در این فرایند، والدین بهکلی از فرزند کناره میگیرند.
- اقتدارطلبی: در این روش تعامل صحیح، درعین حفظ قدرت، حریت افراد نیز موردنظر است و آسیبی نمیبیند.
ازمیان موارد یادشده، سه روش اول، نادرستاند و روش چهارم صحیح است.
فردی که هر روز به رنگی درمیآید و دارای شخصیت ثابتی نیست، هویت ندارد و کودکانی که درکنار اینگونه والدین یا مربّیان پیشبینیناپذیر (بیهویت) رشد میکنند، در آینده، دچار بحران هویت میشوند.
حال، این سؤال مطرح میشود که چگونه میتوانیم هویت فردی را شکل دهیم. در پاسخ میتوان گفت هویت در مدرسۀ نامرئی شکل میگیرد. منظور از این مدرسۀ نامرئی آن است که آموزههای خود را در هر عرصهای بهصورت غیرمستقیم بیان کنیم.
هویتیابی، فرایند و فراگشتی پیچیده محسوب میشود و مهمترین عاملی که خانواده میتواند توسط آن به فرزندانش هویت ببخشد، پاسداشت حریت و اختیار است. اگر فرد مؤلفههای خانواده و جامعۀ خود را بشناسد، هویت مییابد و دربرابر بحرانهای هویتی، قدرتمند میشود. کسی که هویت و شخصیت دارد، درنهایت، خودش فردی شخصیتساز میشود.
انتخاب الگوی مناسب برای همانندسازی بهمنظور یافتن هویت، بسیار مهم است. اگر با افراد شخصیتساز تعامل داشته باشیم، میتوانیم با استفاده از تکنیک همانندسازی به هویت برسیم؛ اما چنانچه در دورههای کودکی، نوجوانی و بزرگسالی، هویت خویش را نیابیم، دچار سرگردانی و گمگشتگی خواهیم شد.
نداشتن هدف واقعی در زندگی موجب میشود روزمرّگی بر ما غلبه کند.
افراد بیهویت همواره از پذیرفتن مسئولیت تصمیمهای خود سر بازمیزنند و هنگام بروز مشکل، بقیه را مقصر میدانند؛ درمقابل، انسانهای باهویت، این بیت را سرلوحۀ زندگی خود قرار میدهند:
نازنینی تو؛ ولی درحد خویش الله الله! پا مَنِه از حد بیش!
بدان معنا که به کسی ظلم نمیکنند، از پایمالکردن حقوق دیگران میپرهیزند، به حریت افراد احترام میگزارند و درعین حال اجازه نمیدهند کسی روی حقشان پا بگذارد.
افراد بیهویت چون میخواهند ره صدساله را یکشبه طی کنند، دچار خلاف و سردرگمی میشوند. در این حوزه باید به تفاوت معنای دو واژۀ «عجله» و «تعجیل» توجه کرد. عجله، عملی صرفاً مبتنیبر احساس است که بدون برنامهریزی، تفکر و منطق صورت میگیرد؛ اما در تعجیل، فرد با منطق و بصیرت، تمام تواناییهای خود را شناسایی و درراااستای هدف و برنامهای مشخص بدون معطلی عمل میکند.
مهمترین نشانههای بیهویتی عبارتاند از:
- ایدئالگرایی افراطی؛
- دمدمیمزاجبودن؛
- تخصصنداشتن در هیچ کار؛
- رهاکردن کارها بهصورت نیمهتمام؛
- بلندپروازی؛
- خودشیفتگی؛
- تخیلگرایی افراطی؛
- ناتوانی در حل مسائل؛
- نداشتن قدرت تصمیمگیری؛
- مسئولیتپذیرنبودن؛
- پایبندنبودن به اخلاقیات؛
- نداشتن شغل ثابت؛
- بیهدفبودن؛
- سردرگمی و سرگشتگی.
هویتیابی، فرایندی زمانبر است و در مدتی کوتاه نمیتوان آن را تحقق بخشید.
اریک اریکسون، روانشناس معروف درحوزۀ هویت، مقولۀ هویت را مفهومی جامع و منسجم از خویشتن و دانستن نقش خود در جامعه تعریف کرده است. ازنظر او، مهمترین تکلیف شخص در دوران نوجوانی، یافتن هویت خویش است. بخشی از این هویتیابی نوجوان و جوان در سنّ بلوغ و تحت تأثیر مدرسۀ نامرئی صورت میگیرد. منظور از مدرسۀ نامرئی آن است که بهصورت غیرمستقیم بر فرد اثر بگذاریم و با زبان پذیرش با او صحبت کنیم. برای تحققبخشیدن تأثیر بر ناخودآگاه فرد باید با استفاده از زبان ناخودآگاه با او سخن بگوییم.
یکی از راههای هویتیابی، استفاده از شگرد سعیوخطاست؛ بدان معنا که به فرد اجازه بدهیم خودش آزمایش و تجربه کند تا بفهمد؛ مثلاً بگذاریم فرزندمان یک بار، دیر به مدرسه برسد تا ناگزیر، خودش با معاون صحبت کند و متوجه کار نادرستش بشود؛ همچنین بهتر است اجازه بدهیم او شکست بخورد تا متوجه اشتباهش بشود و از این طریق، مهارت انتخابکردن بهترین راه را فراگیرد.
مراحل شکلگیری هویت بدین شرحاند:
الف) دگرگونی: این مرحله از دوازدهسالگی شروع میشود و تا پانزدهسالگی ادامه دارد (دوران بلوغ عاطفی).
ب) شکلگیری: این مرحله از پانزدهسالگی تا هجدهسالگی فرد تداوم مییابد. درصورت طیشدن مرحلۀ دگرگونی بهصورت موفقیتآمیز، مرحلۀ شکلگیری بهدرستی محقق میشود.
ج) اکتساب تعهد: اگر مراحل قبل، درست طی شوند، این مرحله بهصورت خودکار تحقق مییابد و در آن، فرد، تعهد و مسئولیتپذیری را فرامیگیرد.
اولین مرحلۀ بلوغ عاطفی، بههمریختگی است که بهکارگیری تفکر ارزشی در مواجهه با آن، بزرگترین اشتباه محسوب میشود.
ویدیو جلسۀ نهم
صوت جلسه
فایل های مرتبط
# | عنوان | دریافت |
1 | خلاصه من کیستم جلسه نهم | دریافت فایل |