در حال بارگذاری
دانلود اپلیکیشن

جلسۀ هشتم: من کیستم؟

سازگاری بدان معناست که فرد، خودش را با وضعیت جدید تطبیق دهد. در موقعیت‌های سخت مانند بروز شکست عشقی و طلاق باید با سختی‌ها سازگار شویم و بدین منظور باید کورتکس مغز را که مرکز اراده است، تقویت کنیم. برای اینکه با وضعیت جدید سازگار شویم و این سازگاری در ما تداوم داشته باشد، باید معنادادن و پرورش‌دهی، یک کارکردِ متفاوت را در زندگی ما ایجاد کند. بی‌تردید، سازگاری درطول زمان محقق می‌شود و تحقق‌یافتن آن، نیازمند صبر است.
هنگام سازگاری باید از خود، این پنج سؤال را پرسید:
- چرا می‌خواهم سازگاری کنم؟
- چه زمانی باید سازگاری کنم؟
- راجع‌به چه چیزی سازگاری کنم؟
- در کجا باید سازگاری کنم؟
- چقدر باید سازگاری کنم؟
خوشبختانه، سازگاری دارای ماهیت ذاتی نیست و می‌توانیم درنتیجۀ تمرین و تکرار، آن را به‌دست آوریم. این مهارت ازنوع اکتسابی است و در هر سنّی می‌توان آن را آموخت؛ ولی هرچقدر سنّ انسان، کمتر باشد، قدرت یادگیری سازگاری در او بیشتر خواهد بود.
درخصوص سازگاری، مواردی بدین شرح را باید به‌خاطر داشت:
الف) پذیرش، یعنی سازگاری با موقعیت جدید (برای دستیابی به این مهارت باید کورتکس و همچنین نفس خود را تقویت کنیم)؛
ب) افزایش اطلاعات و دانش؛
ج) حمایت؛
د) یادآوری اتفاق‌های نامطلوب گذشته؛
ه) افزایش‌دادن خلاقیت خود؛
و) قاطعیت‌داشتن.
میان دو مقولۀ هویت و سازگاری، ارتباطی محکم و معنادار برقرار است؛ بدین شرح که هرکس هویت داشته باشد، از سازگاری نیز برخوردار است. فرد هویت‌یافته، کسی است که برای زندگی خود برنامه‌ریزی کند. هویت از دوران کودکی ظهور می‌کند و باعث تعیین خط‌قرمزهایی برای ما می‌شود.
هویت‌یابی، فرایندی دائمی است و سرکوب‌کردن کودک یا نوجوان به هر شکل، باعث نابودی هویت آنان می‌شود. وقتی فرد، هویتی تصدیق‌شده داشته باشد، به معنای زندگی دست می‌یابد. کسی که زندگی‌اش معنا دارد، می‌داند هدف او از زندگی چیست و از چه مسیری می‌تواند به هدفش برسد؛ بنابراین، تهدیدها را به فرصت تبدیل می‌کند و از چالش‌ها نمی‌هراسد. افرادی که معنای زندگی را یافته‌اند، ممکن است گاهی شکست بخورند؛ اما هرگز خود را شکست‌خورده نمی‌دانند.
هویت، ما را به خودآگاهی می‌رساند و سپس از این رهگذر به خودشناسی می‌رسیم. خودشناسی واقعی یعنی شناخت شخصیت واقعی خود؛ به دیگر سخن، در این فرایند، هریک از ما باید هرآنچه هستیم، قدرت‌ها و ضعف‌هایمان را بشناسیم.
برای دستیابی به خودآگاهی باید تمام خود را بپذیریم و دوست بداریم تا از این رهگذر بتوانیم در مسیر رسیدن به «خود» ایدئال حرکت کنیم. هرچقدر خودمان را بیشتر دوست داشته باشیم، مردم نیز به همان میزان، ما را بیشتر دوست خواهند داشت؛ درمقابل، تا وقتی خودمان و دیگران را همان‌گونه که هستیم، نپذیریم و دوست نداشته باشیم، به آنچه می‌خواهیم، نمی‌رسیم. پس‌از آنکه هویت یافتیم و به خودآگاهی رسیدیم، به جمع، حس تعلق می‌یابیم؛ اما تا وقتی خودمان را دوست نداشته باشیم، نمی‌توانیم دیگران را دوست بداریم.
برای رسیدن به خودآگاهی، تحقق‌بخشیدن این موارد ضرورت دارد:
الف) پذیرش خود: باید خودمان را همان‌گونه که هستیم، بپذیریم و دوست داشته باشیم.
ب) پذیرش دیگران: به سلایق دیگران احترام بگزاریم و به‌جای تحمیل‌کردن ارزش‌های خودمان به آن‌ها و سرزنش‌کردنشان سعی کنیم در تعاملی توأم با احترام و دوست‌داشتن، آنان را تغییر دهیم.
ج) مسئولیت‌پذیری: یکی از مهم‌ترین عوامل دستیابی به خودآگاهی، مسئولیت‌پذیربودن است. مسئولیت‌ها فرصت‌هایی هستند که نیروهای جسمانی و روانی ما را به‌چالش می‌کشند.
مواردی که برشمردیم، در رشد و شکوفایی ما نقش اساسی دارند.
هویت فردی، دارای سه بُعد است:
الف) بُعد شخصیتی که به تأثیر از والدین شکل می‌گیرد؛
ب) بُعد صنفی که ویژگی‌های هویتیِ ما اعم‌از تفکرات، اعتقادات و... را شامل می‌شود؛
ج) بُعد باطنی.
درنهایت، هویت اجتماعی، حاصل هویت فردی است.
دوران نوجوانی، زمان شکل‌گیری و تجلی هویت انسان است.
بحران هویت، گذرگاهی اجتناب‌ناپذیر محسوب می‌شود و اگر هویت فرد در دورۀ نوجوانی او تکمیل نشود، او هیچ امتیاز باارزشی برای خود قائل نخواهد بود؛ بنابراین، نوجوان باید هویت پیدا کند و هویتش تثبیت شود.

ویدیو جلسۀ هشتم

صوت جلسه

00:00 00:00

فایل های مرتبط

# عنوان دریافت
1 خلاصه من کیستم جلسه هشتم دریافت فایل

برای دوستان خود ارسال کنید.

از طریق زیر می توانید این مطلب را برای دوستان خود ارسال کنید.

واتساپ تلگرام