هرچقدر والدین، مسئولیت تأمین هویت برای فرزندانشان را بیشتر و بهتر برعهده گیرند، فرزندان آنها در دوران بلوغ، از خطرهای گوناگون، دورتر خواهند بود. در این حوزه، رسالت والدین، راهنماییکردن است؛ نه دخالتکردن. اگر آنان نتوانند به حلشدن بحران هویت فرزندانشان کمک کنند، خود به بزرگترین مانع برای هویتیابی آنان تبدیل خواهند شد. فرقگذاشتن بین فرزندان بر رشد هویت آنها اثر منفی میگذارد.
رسیدن هریک از ما به آیندۀ موفقیتآمیز در زندگیمان مستلزم گذر از بحران هویت است؛ زیرا طیکردن این مرحله، لازمۀ پختگی و بلوغ محسوب میشود. درواقع، بحران هویت، بخش جداییناپذیر از رشد روانی هریک از ماست. تنها راه عبور موفقیتآمیز از بحران هویت، بهکارگیری روشهای تربیتیِ صحیح در تعامل با فرزندان است.
حال، این سؤال مطرح میشود که آیا بحران هویت، مخصوص دوران نوجوانی است یا در سنین دیگر نیز میتوان آن را مشاهده کرد. پاسخ قسمت اول از این سؤال، منفی است؛ زیرا هویت در دوران نوجوانی نمود مییابد و پساز آن، تا پایان حیات فرد گسترش پیدا میکند و تداوم دارد. هر اتفاقی سبب بروز احساس ترس در وجود ما شود و درنتیجۀ آن، دچار مشکل شویم و آسیب ببینیم، بحران هویت بهشمار میآید.
بحران هویت با اعتمادبهنفس عجین است؛ بدین ترتیب، هرکه هویت دارد، از اعتمادبهنفس کافی برخوردار است و برعکس، انسان بیهویت، بهرهای از اعتمادبهنفس ندارد.
یکی از ویژگیهای والدین کنترلگر این است که همواره دچار اضطراباند و برای دفع این اضطراب، علاقهمندیهای خود را به فرزندانشان تحمیل میکنند.
هویت انسانها در چالشها و سختیها ظهور میکند؛ بنابراین، بهترین کار آن است که به فرزندان خود اجازه دهیم آزمونوخطا کنند تا از اشتباهات زندگیشان درس بگیرند و درنهایت، به هویت واقعی خویش دست یابند.
عبور از بحران هویت، اتفاقی مبارک و ماندن در آن، بسیار بد و ناخوشایند است. در گذشته، بحران هویت، کمتر مشاهده میشد؛ زیرا کنترل فرزندان و نیز الگوها و هویتهای گوناگون بهاندازۀ امروز، گسترده نبود.
برای اینکه بفهمیم هویت داریم یا خیر، باید این سؤالها را از خود بپرسیم:
- چقدر با خودِ واقعیمان آشنا هستیم؟
- آیا از نقشی که در جامعه داریم، راضی هستیم؟
- آیا از زندگی خود لذت میبریم؟
- آیا در زندگیمان هدف داریم؟
- آیا از اعتمادبهنفس کافی برخورداریم؟
- آیا در حل مشکلات زندگی، توانمند هستیم؟
بحران هویت، یکی از معضلات کلی جوامع بشری است که باعث ایجاد تغییر در فرهنگها و رفتارها میشود و میتوان آن را احساسی نسبتاً پایدار از یگانگی در عرصههای گوناگون زندگی دانست. هریک از ما باید بتوانیم هویت شخصیمان را بیابیم و بر یک ارزش خاص متمرکز شویم.
مراحل هویتیابی بدین شرحاند:
- سنّ نوزادی؛
- خودمختاری درمقابل شک و تردید؛
- ابتکار دربرابر احساس گناه؛
- کارایی درمقابل احساس حقارت؛
- هویت دربرابر سردرگمی؛
- صمیمیت درمقابل کنارهگیری؛
- زایندگی دربرابر فرورفتگی؛
- انسجامیافتن درمقابل سختیها.
ویدیو جلسۀ دوازدهم
صوت جلسه
فایل های مرتبط
# | عنوان | دریافت |
1 | خلاصه من کیستم جلسه دوازدهم | دریافت فایل |