در حال بارگذاری
دانلود اپلیکیشن

جلسۀ ششم: من کیستم؟

همان‌گونه که در جلسۀ قبل گفتیم، برای دستیابی به هویت خویش باید به این دو سؤال پاسخ دهیم: «من کیستم؟» و «نقشم در جامعه چیست؟». فردی که هویت دارد، می‌داند از زندگی چه می‌خواهد و می‌کوشد تا میان خود و دیگران توازن برقرار کند.
هویت، مفهومی بالاتر از شخصیت است. افرادی که هویت ندارند، به هیچ قانونی پایبند نیستند و هیچ‌گونه تعهد اخلاقی‌ای ندارند.
مسیر هویت‌یافتن از بحران هویت می‌گذرد؛ بدان معنا که ما باید از بحران هویت گذر کنیم تا سرانجام، خودمان را بیابیم و چالش‌ها را به فرصت تبدیل کنیم. رشد همواره با درد و رنج همراه است؛ ولی باید یاد بگیریم که از دل تهدیدها و مشکلات، فرصت‌ها را بیرون بکِشیم. رشد و تعالی، مستلزم ایجاد چالش‌ها و حل‌کردن آن‌هاست.
مقایسه‌کردن خود با دیگران، توهین به شخصیت و هویت فردی است. هماهنگی و توازن میان خود و دیگران بدان معناست که هریک از ما خودمان را به همان صورتی که هستیم، بپذیریم، خوشحال باشیم، به داشته‌هایمان افتخار کنیم، درپی ارتقای خویش باشیم و برای رفع کاستی‌هایمان بکوشیم.
فرایند رقابت میان افراد را بر دو نوع سالم (توأم با غبطه) و ناسالم (همراه با حسد) می‌توان تقسیم کرد. غبطه‌خوردن به دیگران نه‌تنها اشکالی ندارد؛ بلکه حتی می‌تواند باعث رشد فرد نیز بشود و درنهایت، به دو طرف رابطه کمک کند؛ اما حسادت، بسیار نکوهیده و مضر است؛ زیرا درنتیجۀ آن، آسایش دو طرف مختل می‌شود و هویت فرد حسادت‌کننده زیر سؤال می‌رود.
در تعامل با دیگران نباید از آن‌ها توقع داشته باشیم تغییر کنند. ما فقط می‌توانیم بستر و فرصت تغییر را برایشان فراهم کنیم و به آنان پیشنهاد بدهیم؛ در غیر این صورت، تحمیل به قلمرو تعامل وارد می‌شود و اثرگذاری ازبین می‌رود.
درکی که ما از اعمال، رفتارها و افکار دیگران داریم، از هویت خودمان اثر می‌پذیرد و به دیگر سخن، ما برمبنای هویت و شخصیت خویش، آنان را ارزیابی می‌کنیم.
هویت هر فردی از کلّیت وجود خودش، شامل شخصیت، باورها، ارزش‌ها، تصورات، نگرش‌ها، نقش او در خانواده و جامعه، علایق و سلایق، افکار و احساسات وی دربارۀ گذشته، و امید به آینده شکل می‌گیرد.
ما انسان‌ها بدان سبب از تغییر گریزانیم که در فرایند تغییر، انرژی زیادی مصرف می‌شود و مغز برای حفظ انرژی درمقابل تغییر مقاومت می‌کند.
یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های افراد هویت‌یافته، انعطاف‌پذیربودن آن‌هاست. در این حوزه، دو مفهوم سازش (سازشگری) و سازگاری مطرح می‌شود که در ادامه، آن‌ها را شرح می‌دهیم.
سازش ازروی ترس انجام می‌شود. این فرایند بدان معناست که برگ بَرنده در دست طرف مقابل قرار دارد و ما در موضع ضعف هستیم. وقتی سازش می‌کنیم، به مخاطب خود، این امتیاز را می‌دهیم که از ما سوءاستفاده کند و مدام، توقعش از ما را بالاتر ببرد. این سوءاستفاده تا آنجایی ادامه می‌یابد که توان و تحمل ما تمام شود. در فرایند سازش، حال فرد سازشگر خوب نیست؛ چون کاری را برخلاف میل درونی‌اش انجام می‌دهد و به‌علت متحمل‌شدن ترس و اضطراب، هورمون‌های آدرنالین و کورتیزول در بدنش افزایش می‌یابند. سازشگری، سرکوب‌شدن احساسات را به‌دنبال دارد؛ اما بعداز مدتی این حجم از احساسات و امیال درونی سرکوب‌شده فوران می‌کند. سازشگری باعث می‌شود فرد نتواند به‌درستی و براساس بینش و دانش صحیح تصمیم بگیرد؛ چون بخش لیمبیک مغزش فعال و کورتکس مغز او غیرفعال است؛ علاوه‌بر آن، به‌دلیل ترشح کورتیزول و ایجاد استرس در وجود فرد سازشگر، اعتمادبه‌نفس او به‌میزانی چشمگیر کاهش می‌یابد.
برعکس حالت قبلی، سازگاری، فرایندی کورتکسی است که باعث ایجاد و تقویت مهارت حل مسئله در وجود ما می‌شود. این فرایند مثبت، امیدواری ما و ترشح هورمون‌های دوپامین و سروتونین در بدنمان را به‌دنبال دارد. سازگاری موجب تحقق‌یافتن تصمیم‌گیری‌های درست و ایجاد فرصت‌های بهتر برای اندیشیدن می‌شود. فرد دارای این مهارت، شکست‌ها را تجربه می‌داند و از آن‌ها درس می‌گیرد. از دیگر دستاوردهای سازگاری می‌توان ایجاد آرامش، امید و اعتمادبه‌نفس را نام برد که برای دو طرف، بسیار مفید است. شخص سازگار، برگ بَرنده را در دست دارد؛ اما درعین حال، به‌فکر طرف مقابل نیز هست. سازگاری، شجاعت را در فرد ایجاد می‌کند؛ بدین سبب، طرف مقابلش او را انسانی بزرگوار می‌بیند و رابطه‌ای نزدیک‌تر و صمیمانه‌تر با وی را درپیش می‌گیرد. در یک کلام، سازگاری، شکلی از همدلی است. سازگاری یعنی هوش و توانایی فرد برای تطابق با محیط. هوش هرکسی میزان سازگاری او با محیط را نشان می‌دهد.

ویدیو جلسۀ ششم

صوت جلسه

00:00 00:00

فایل های مرتبط

# عنوان دریافت
1 خلاصه من کیستم جلسه ششم دریافت فایل

برای دوستان خود ارسال کنید.

از طریق زیر می توانید این مطلب را برای دوستان خود ارسال کنید.

واتساپ تلگرام