در حال بارگذاری
دانلود اپلیکیشن

جلسۀ دوم: من کیستم؟

ما باید با ضمیر ناخودآگاه افراد صحبت کنیم؛ نه با ضمیر خودآگاهشان. وقتی با ضمیر ناخودآگاه صحبت می‌کنیم، ابتدا با موافقت پیش می‌رویم و سپس هنگامی‌که به مرحلۀ ارتباط رسیدیم، مطلب اصلی‌مان را بیان می‌کنیم. شرط این ارتباط، آن است که درجۀ مخالفت ما به‌اندازۀ نفوذ قبلی باشد (روش Foot-in-the-Door).
تکرار، لازمۀ ارتباط‌یافتن با ضمیر ناخودآگاه است. دو مقولۀ تکرار و تذکر از این جهت با یکدیگر تفاوت دارند که تکرارشدن مطلب برای فرد، خوشایندتر از تذکر است. دیگر تفاوت میان این دو مقوله آن است که تذکر، شخصیت فرد را زیر سؤال می‌بَرَد؛ ولی در تکرار، فعل شخص زیر سؤال می‌رود.
تمجید را بر دو نوع مخرب و سازنده می‌توان تقسیم کرد. تمجید مخرب ازنوع ارزیابی‌کننده، است (مانند تذکر). شکی نیست که تشویق و تمجید، موجب افزایش‌یافتن اعتمادبه‌نفس می‌شوند؛ اما به این شرط که تخریب را درپی نداشته باشند.
تشویق فرد، مستلزم تحقق‌یافتن سه شرط است:
الف) با خودِ واقعی (True Self) فرد، هماهنگ باشیم.
ب) تشویق، توصیف‌کنندۀ فعل فرد باشد؛ نه قضاوت‌کننده دربارۀ شخصیت او.
ج) درصورت بروز تغییر در عملکرد فرد، فعل وی زیر سؤال برود؛ نه شخصیتش.
مثلاً فرض کنیم فرزندمان شکلات خودش را به خواهرش می‌دهد و ما برای تشویق‌کردنش به او می‌گوییم: «چه پسر خوبی هستی!»؛ اما او بلافاصله بعداز این حرف ما خواهرش را می‌زند.
اگر فرد، فعلی را انجام دهد که مطابق میل ماست، لزوماً نمی‌توان نتیجه گرفت که ما بر شخصیت او اثر گذاشته‌ایم؛ زیرا ممکن است این فعل وی گذرا باشد و بنابراین نتوان براساس یک فعل به کل شخصیت او یک صفت را اطلاق کرد. در این حالت باید آن فرد و عملکردش را در یک بازۀ زمانی مشخص زیر نظر بگیریم تا بفهمیم آیا او در این مدت، تغییر واقعی داشته است یا خیر.
تعابیر و تشبیه‌هایی که در فرایند تشویق به‌کار می‌گیریم، باید مانند آینه‌ای شفاف باشند و تصویری واقعی از فرد را نشان دهند. تشویق از سویی باید توصیفگر باشد و از سوی دیگر، قضاوت‌کننده نباشد.
تمجید دو بخش دارد: یکی گفتار ما و دیگری نتیجه‌گیری مخاطب. گفتار ما باید به‌صورت واضح و شفاف، کار و خلاقیت فرد را نشان بدهد؛ اما درعین حال نباید شخصیت او را تشویق کند؛ مثلاً برای تشویق نگوییم: «چه جوراب قشنگی!»؛ بلکه بگوییم: «این جوراب با سلیقۀ من سازگار است»؛ زیرا نحوۀ صحبت‌کردن در فرایند تشویق اهمیت فراااوان دارد.
انتقاد، زمانی ازنوع سازنده است که در آن، شخصیت فرد زیر سؤال نرود و فقط کار او تجزیه‌وتحلیل شود. اگر بعداز اینکه کار خوبی برای فرزند یا همسر خود انجام دادیم، از آن‌ها ایرادهای متعدد بگیریم، دیدِ آنان به ما منفی خواهد شد؛ بنابراین، بهتر است به‌جای سرزنش‌کردن فرد، درصدد یافتن دلیل رفتارهای نادرست وی و اتفاقات منفی باشیم و در هر وضعیتی او را درک کنیم.
درمجموع، زمانی‌که مشکل به اوج رسیده است، موقعیت مناسبی برای تعلیم‌وتربیت نیست و هرگونه انتقاد و تشویق مخرب، باعث می‌شود کنترل درونی ما به خطر بیفتد.
هرگز نباید احساسات فرد را سرکوب کنیم و مانع بروز آن‌ها شویم.
کسانى که هویت‌یابى کرده‌اند، ویژگی‌هایی بدین شرح دارند:
- گزینه‌هاى گوناگون براى تداوم زندگی‌شان را بررسى می‌کنند، تعهداتی مشخص را برعهده می‌گیرند و قدرت تصمیم‌گیرى منطقى دارند.
- دارای مهارت حل مسئله هستند.
- هوش هیجانى قابل توجهی دارند.
- خودشان انتخاب می‌کنند و به انتخاب‌هایشان متعهدند (اعتبار خود را زیر سؤال نمی‌برند).
- هنگام قرارگرفتن برسر دوراهی‌های زندگى تصمیم‌های منطقى می‌گیرند.
- رابطۀ صمیمانۀ خوبى ایجاد می‌کنند.
- در مقایسه با همسالان خود، پخته‌ترند.
- از جایگاه و منزلت اجتماعى خویش باخبرند.
- از نقش‌ها و مسئولیت‌هایشان آگاهی کامل و کافی دارند.
- شناختی واقع‌بینانه دربارۀ توقعات خود و دیگران دارند.
- در گذشته زندگى نمی‌کنند؛ ولى از آن درس می‌گیرند.
پیشرفت افراد با IQ آنان ارتباطی ندارد؛ بلکه مشخصاً وابسته به EQ آن‌هاست. منظور از EQ این است که مهارت حل مسئله داشته باشیم، خلاق باشیم، با استرس‌ها و هیجان‌هایمان کنار بیاییم، با فرزند و همسرمان همدلى کنیم، تصمیم‌های خوب و درست بگیریم، انتقادپذیر باشیم، از دیگران به‌صورتی سازنده انتقاد کنیم و از مهارت کافی برای برقرارکردن ارتباط‌های خوب و درست برخوردار باشیم.

ویدیو جلسۀ دوم

صوت جلسه

00:00 00:00

فایل های مرتبط

# عنوان دریافت
1 خلاصه من کیستم جلسه دوم دریافت فایل

برای دوستان خود ارسال کنید.

از طریق زیر می توانید این مطلب را برای دوستان خود ارسال کنید.

واتساپ تلگرام