هرچقدر ارتباط میان ما و مخاطبمان بهشکل بهتری برقرار شود، اطمینان او به ما افزایش مییابد؛ بنابراین، ما به الگوی بهتری برایش تبدیل میشویم و اثرگذاریمان بر وی بهمیزانی چشمگیر، بیشتر و بهتر میشود.
فرایند برقراری ارتباط، نیازمند دو مقوله است: یکی شناخت و دیگری روش.
تمام روشهای برقراریِ ارتباط مؤثر با هیجانات و احساسات مخاطب، درگیرند و باید از آنها آگاه باشیم.
وقتی میخواهیم صرفاً با استفاده از ابزار منطق پیش برویم و طرف مقابلمان را محکوم کنیم، ارتباط مؤثر شکل نگرفته است.
برای اینکه با دیگران ارتباط مؤثر برقرار کنیم، باید شیوۀ درست صحبتکردن با ضمیر ناخودآگاه (لیمبیک) آنان را بیاموزیم. اگر با ضمیر ناخودآگاه با استفاده از زبان خودآگاه (منطق) صحبت کنیم، سخنان ما را نمیپذیرد.
تعامل، یک خیابان دوطرفه است که در آن، هیچگونه تحکم و اجباری در کار نیست. در این فرایند، عقایدمان را بهاشتراک میگذاریم، با شباهتها زندگی میکنیم و تفاوتها را میپذیریم؛ البته این پذیرش هرگز بهمعنای تحمل و تأیید نیست. تا وقتی طرف مقابلمان را نپذیریم، نمیتوانیم از او توقع داشته باشیم خودش را تغییر بدهد.
یکی از عوامل مؤثر در شکلگیری تعامل، استفاده از تکنیک آینهای (Mirroring) است که در آن، هریک از ما همچون آینهای انعکاسدهندۀ باطن و عملکرد مخاطبمان هستیم. در نخستین گام از این فرایند، بهصورتی همدلانه، با طرف مقابلمان همراه و همسطح میشویم؛ بدین صورت که اگر او فردی است که شمرده و با آرامش صحبت میکند، ما نیز به همین شیوه (البته نه بهشکل تصنعی) با وی سخن میگوییم تا او به احساسی مثبت دربارۀ این ارتباط دست یابد؛ آنگاه قدم به قدم با مخاطبمان پیش میرویم تا درنهایت، او با ما هماهنگ شود و مانند آینهای باطن و رفتارمان را انعکاس دهد. وقتی پیامهای طرف مقابلمان را دریافت میکنیم، قطعاً او نیز پیامهای ما را دریافت خواهد کرد.
فرایند (فراگرد، پویش، پروسه) به رویدادی اطلاق میشود که در آن، تغییر بهگونهای ممتد و غیرایستا صورت میگیرد؛ به دیگر سخن، فرایند را میتوان عبارت از هرگونه تغییری دانست که جهتدار باشد و در مسیری مشخص بهسوی مقصدی معیّن واقع شود. فرایند، مقولهای شناختی و ذهنی است.
برخی اقسام فرایند بدین شرحاند:
الف) فرایند فرهنگی که عبارت است از آدابورسومی که از نسلی به نسل بعد منتقل میشود.
ب) فرایند یادگیری که از زمانی آغاز میشود که کتابی را تهیه میکنیم و ازطریق مطالعهکردنش با آن ارتباط میگیریم.
برقرارشدن ارتباط میان هریک از ما با دیگران بهتدریج و درطول زمان محقق میشود و ماهیت دفعهای و یکباره ندارد؛ بنابراین، ارتباط، فرایند است؛ نه محصول؛ مثلاً شکل کنونیِ رابطۀ هریک از ما با فرزندمان (اعماز خوب یا بد)، محصول و نتیجۀ سالها ارتباط است و این فرایند ارتباطی درطول زمان به این شکل درآمده است.
اگر نقش و سهم خودمان را در ارتباطات نادرستمان نادیده بگیریم، از سازوکارهای دفاعیای همچون انکار و فرافکنی استفاده کردهایم. از آن سوی، چنانچه در ارتباطات خوب و درستمان بیشازحد خوشبین باشیم و از مراقبتهای لازم غفلت کنیم، رابطه هر لحظه درمعرض خطر خواهد بود.
در فرایند، پیشرفت بهصورت گامبهگام و تدریجی اتفاق میافتد؛ نه یکباره و ناگهانی.
ارتباط، شاخصههایی بدین شرح دارد:
الف) مفیدبودن: بدان معنا که دو طرف احساس کنند چیزی را بهدست آوردهاند؛
ب) سالمبودن: بدان معنا که دو طرف احساس کنند برنده هستند؛
ج) مؤثربودن: این شاخصه، برآیندی از دو مورد قبلی است.
اهداف موردنظر از ارتباط مؤثر عبارتاند از:
- آموزشوپرورش اولیا، مربّیان، پزشکان و...؛
- متقاعدکردن دیگران؛
- تغییردادن رفتار دیگران؛
- نفوذکردن در دیگران؛
- دستیابی به سلامت روان.
مؤلفههای سازندۀ فرایند ارتباط بدین شرحاند:
- فرستنده؛
- گیرنده؛
- پیام که خود بر دو نوع کلامی (هفت درصد) و غیرکلامی (۹۳ درصد) تقسیم میشود؛
- کانال، یعنی بستر لازم برای برقرارشدن ارتباط که بر انتقال پیام، مؤثر است؛
- بازخورد که مشتمل بر دو نوع کلامی و غیرکلامی است.
صوت جلسه
فایل های مرتبط
# | عنوان | دریافت |
1 | خلاصه ارتباط مؤثر جلسه دوم | دریافت فایل |