سومین مهارت پیشعملیاتی برای حل مسئله، بررسی دیدگاههای دیگران است که توسط تمرینهایی بدین شرح میتوان به آن دست یافت:
یک پسر دانشآموز کلاس دوم بهنام علی را درنظر میگیریم که از آزمایشگاه درس علوم به خانه بازمیگردد و با ناراحتی میگوید: «معلم نگذاشت من کاردستیها را ببینم». در این موقعیت، مادر بهجای آنکه مسئله را تحلیل کند و دیدگاه خود را به فرزندش انتقال دهد، به او کمک میکند تا خودش این کار را انجام دهد؛ بنابراین، از او میپرسد: «فکر میکنی چرا اینطور شد؟»؛ اما علی اظهار بیاطلاعی میکند. در این هنگام، مادر از او میپرسد: «بقیه داشتند چهکار میکردند؟» و علی پاسخ میدهد: «داشتند به کاردستیها نگاه میکردند. خُب من هم داشتم همین کار را میکردم!». مادر میگوید: «بنابراین، تو داشتی کاردستیها را نگاه میکردی و در همان زمان، بچهها هم در همان جا کاری یکسان با تو انجام میدادند. درست فهمیدم؟». در این سخن مادر، کاربرد واژۀ «یکسان» و عبارتهای «همان زمان» و «همان جا» درخور توجه است و با استفاده از آنها مادر از فرزندش میپرسد آیا درحالی که وی کاری یکسان با عمل دیگر بچهها را انجام میداده، معلم مانع او از دیدن کاردستیها شده است یا خیر. علی پاسخ میدهد: «در همان جا نه! آنها داشتند بیرون از آزمایشگاه، کاردستیهای داخل ویترین را نگاه میکردند». وقتی مادر از علی میپرسد آیا او کاری یکسان با کار بچههای دیگر انجام میداده است، این پسر میفهمد که باید دقیقتر پاسخ بدهد. حال، مادر میپرسد: «اینکه تو در زنگ تفریح از آزمایشگاه بیرون نرفتی، میتوانست مشکلی ایجاد کند؟» و علی پاسخ میدهد: «معلم، خودش اجازه داده است ما کارهای دیگران را ببینیم». مادر میپرسد: «فکر میکنی چرا معلم این کار را دوست ندارد؟». با این سؤال، درواقع، مادر تأیید نمیکند که معلم با فرزندش مشکل دارد و لجبازی میکند؛ اما علی در پاسخ به سؤال او اظهار بیاطلاعی میکند. مادر میپرسد: «آیا دیدن کاردستی و ماندن در آزمایشگاه در زنگ تفریح بهطور همزمان، فکر خوبی است؟» و بدین صورت، از فرزندش میخواهد مناسب یا نامناسببودنِ یک ایده در موقعیتی کاملاً واقعی را ارزیابی کند. در ادامه سؤال میکند: «اگر فکر خوبی است و باید انجام شود، درصورت انجامشدن آن، چه اتفاقی خواهد افتاد؟». توسط این پرسش، مادر به فرزندش القا میکند که پیامد کارها را درنظر بگیرد. در پاسخ به این پرسش حسابشده و هدفمند، علی میگوید: «ممکن است این مسئله باعث شود معلم به کارهای زنگ بعدش نرسد». مادر میپرسد: «آیا معلم شما درخصوص کار تو و کار بقیه، احساسی یکسان دارد؟». منظور مادر این است که آیا معلم درخصوص کار علی که در آزمایشگاه، کاردستیها را نگاه میکرده است و همکلاسیهایش که از بیرون آزمایشگاه، این کار را انجام میدادند، یک نوع نظر و احساس دارد یا خیر. در ادامۀ این پرسش به فرزندش میگوید: «آیا احساس تو و احساس بچههای دیگر بعداز این ماجرا یکسان بود؟». با این سؤال، مادر میخواهد بداند آیا بچههای بیرون از آزمایشگاه نیز از این کار معلم، عصبانی شدند یا خیر؛ سپس میپرسد: «اگر بخواهی کاردستیهای داخل آزمایشگاه را ببینی، به معلمت چه میگویی؟». هدف مادر از مطرحکردن این سؤال، آن است که خودِ فرزندش به راهکار درست برسد؛ نه اینکه از مادر، راهکار بگیرد؛ بنابراین، اکیداً توصیه میشود والدین و بهویژه مادران از اینکه سریع به فرزندشان راهحل بدهند، خودداری کنند و درعوض بگذارند خودِ فرزند به راهحل درست برسد و در این فرایند، مهارت حل مسئله را تمرین کند. با این کار، جایگاه والدین در اندیشۀ فرزند، مستحکمتر میشود؛ زیرا اگر بهفرض، مادر راهی را به فرزند نشان بدهد و فرزند بهسبب انتخاب آن راه شکست بخورد، تمام تقصیرها را به گردن مادر میاندازد. با توجه به تمام این مسائل، مادر علی از او میپرسد: «اگر بخواهی کاردستیهای داخل آزمایشگاه را ببینی، به معلمت چه میگویی؟ چه راه دیگری میتوانی پیدا کنی؟». علی پاسخ میدهد: «از معلمم میخواهم اجازه دهد کاردستیها را ببینم»؛ اما درعین حال نباید تکراهحلی فکر کند؛ بلکه باید قادر باشد راهکار دیگری را نیز بیابد که درصورت پاسخگونبودنِ این راهکار بتواند با استفاده از آن، خودش مشکل را حل کند.
در تمرینی دیگر، دختری بهنام مریم را درنظر میگیریم که هنگام بازیکردن، بچههای مهمانها را هُل میدهد. مادرش به وی میگوید: «فکر میکنی بقیه چه احساسی دارند وقتی تو اینطور هُلِشان میدهی؟» و او پاسخ میدهد: «ازدستم عصبانی میشوند». حال، مادر میپرسد: «فکر میکنی احساس آنها با تو یکسان است یا متفاوت؟». در این سؤال، مادر میخواهد ذهن مریم را بهسمت این مسئله ببرد که آیا مانند او که از هُلدادن بچهها احساس شادی و لذت دارد، بچهها نیز چنین احساسی دارند یا خیر و مریم پاسخ میدهد: «احساس آنها متفاوت است». مادر میپرسد: «آیا میتوانی کار متفاوتی انجام بدهی که بقیه عصبانی نشوند؟»؛ یعنی هم برای مریم و هم برای بقیۀ بچهها احساس خوبی ایجاد شود.
درمجموع، این طرحهای مبتکرانه مانند یاریگری، کُوچکردن و همراهبودن که ازنوع حمایت هستند، وضعیتی متفاوت را بهجای دستورها و تهدیدها ایجاد میکنند. حُسن این وضعیت متفاوت، آن است که کودک را حتی اگر بسیار هیجانی باشد، بهسبب اقدامات حمایتیِ والدین با آنان همراه میکند؛ به همین سبب، اگر کودک بسیار هیجانی بود، بهتر است قدری صبر کنیم و بعداً در یک موقعیت دیگر که او آرام شد، با وی دربارۀ موقعیت گفتوگو کنیم؛ زیرا کودک در حالت هیجانی، آمادگی لازم برای گفتوگو با والدین را ندارد.
امروزه، همۀ ما میدانیم بسیاری از مشکلاتی که هم برای بچهها و هم برای بزرگسالان پیش میآید، ناشی از سوءتفاهمهاست؛ بر این اساس، گوشدادن فعال را با این هدف و رویکرد شروع میکنیم که فرد باید به آنچه دیگران میگویند، با دقت گوش بدهد تا در آینده بتواند از مکالمههای اشتباه در حل مسئله پیشگیری کند. برای بسیاری از ما پیش آمده است که در موقعیتهای بروز سوءتفاهم نتوانستهایم مشکلاتمان را حل کنیم؛ چون اصلاً درست گوش نکردهایم که طرف مقابلمان چه میگوید و بدین سبب، سوءبرداشت ایجاد شده است. بهمنظور تقویت مهارت گوشدادن فعال میتوان «بازیِ پیام تلفنی» را با کودکان انجام داد؛ بدین صورت که ما به یک نفر پیام میدهیم و او آن پیام را به یک نفر دیگر میدهد و این روند انتقال پیام به نفرهای بعدی ادامه مییابد. درنهایت، از نفر آخر میپرسیم چه شنیده است و پاسخ او را با جملۀ اول مقایسه میکنیم تا مشخص شود ایندو یکسان هستند یا با هم تفاوت دارند. اگر بتوانیم این بازی را با استفاده از دو یا چند کودک انجام دهیم (هرچه بیشتر، بهتر)، نتایج بهتر و جالبتری بهدست خواهیم آورد. اگر دو کودک را برای این بازی نزد خود داریم، میتوانیم یکی از آنها را بیرون از اتاق بفرستیم و پیام را بهصورت درِگوشی به دیگری بگوییم تا به آن کودک دیگر انتقال دهد. اگر کودک، خیلی کوچک و خردسال است، میتوانیم بهجای جمله، چند کلمه به او بگوییم تا به کودک دیگر منتقل کند. جملهای که بدین منظور انتخاب میکنیم، لزوماً نباید معنایی خاص داشته باشد یا مفهومی درست را القا کند؛ مثلاً میتوان از این جملهها برای بچههای شش تا هشت سال استفاده کرد: «من با دوازده چشم و هشت دست میتوانم پرواز کنم و این یک خیال زیبا نیست»، «من داخل درخت زندگی میکنم؛ اما سنجاب نیستم و دُورِ گلهای بنفش هم نمیچرخم» یا «تابلوی جلوی باغچه را برای ورودممنوعکردنِ کوچه به پلیس دادم». برای بچههای کوچکتر باید از جملههایی سادهتر استفاده کرد. بعداز اتمام بازی از کودکان میپرسیم: «بهنظر شما چرا ما این بازی را انتخاب کردیم و انجام دادیم؟» و اجازه میدهیم نظرهایشان را بیان کنند؛ ولی به هیچ وجه نظرهایشان را اصلاح نمیکنیم؛ آنگاه میپرسیم: «اگر به چیزهایی که به شما گفته میشود، درست گوش ندهید، چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟». طی این فرایند، سنگبنای گوشدادن فعال بهدرستی نهاده میشود و کودکان میفهمند اگر به پیامی که به آنها داده میشود، درست گوش نکنند، مشکلاتی برایشان ایجاد خواهد شد. حال باید از کودکان پرسید: «اینکه میگویید ممکن است مشکلی بهوجود بیاید، به چه معناست؟» و حرفها و مثالهایشان را با دقت گوش داد.
بازیِ بعدی، دنبالۀ همین بازیِ پیام تلفنی است و در آن از بچهها میپرسیم: «اگر یک نفر بخواهد یک حرف را برایت تعریف کند که یک نفر دیگر به او گفته است، بهتر نیست خودت بفهمی که آن شخص واقعاً چه گفته است؟». علت مطرحکردن چنین سؤالی این است که کودکان اغلب تصور میکنند آنچه فرد انتقالدهنده به آنان میگوید، عین حرفهای شخص گوینده است؛ بدین ترتیب، این سؤال سبب میشود آنها درگیر این چالش فکری شوند که چطور میتوانند بفهمند آن شخص اول واقعاً چه گفته است. معمولاً در چنین موقعیتی بچهها به این نتیجه میرسند که بروند از خودِ گوینده بپرسند. اکنون از بچهها میپرسیم: «تا حالا شده است کسی حرفی را که فرد دیگری گفته، برایت تعریف کرده باشد و بعد بفهمی آن حرف را درست به تو نگفته است؟». پساز دریافت پاسخ مثبت، از آنان میپرسیم: «بعد چه اتفاقی افتاد؟». ممکن است در پاسخ بگویند: «من خیلی عصبانی شدم/ ناراحت شدم/ با آن شخص دعوا کردم و...». اکنون میپرسیم: «درستفهمیدنِ پیام/ حرف دیگران چگونه میتواند از بروز مشکل جلوگیری کند؟». درواقع، از هر طرفی دربارۀ این فرایند سؤال کنیم، بچهها باید قادر به تحلیلکردن آن باشند.
بازیِ پیام تلفنی را با این روند میتوان در مهمانیهای مختلف با بچههای گوناگون در سنین متفاوت، چندین بار تکرار کرد و با اطمینان کامل میتوانیم بگوییم بچهها از آن لذت میبرند. بعداز اینکه بچهها بازی را یاد گرفتند، بهتر است اجازه بدهیم خودشان جملهها را طراحی کنند. درمجموع باید کاری کرد که تلفنبازی بهصورت خاطرهای جذاب و ماندگار برای بچهها دربیاید؛ زیرا بعداً بارها به آن رجوع میکنیم و آن را در تمرینها بهکار میگیریم.
بازی دیگری که برای تمرینکردن گوشدادن فعال میتوانیم با کودکان انجام دهیم، نمایش «کی متوجه همۀ پیام شد؟» است. در این بازی میخواهیم ببینیم کدام کودک، پیام را بهصورت کامل میفهمد. این بازی قدری جدیتر از بازی قبل است؛ بدین صورت که نمایشی مانند این نمونه را مانند یک قصه برای بچهها تعریف میکنیم و بعد سؤالها را میپرسیم:
سمیر: من دیواری را که رنگش زرد است، دوست ندارم. وقتی آن را میبینم، دلدرد میگیرم.
ونداد: رامین! میدانستی سمیر از بلوز نوی تو خوشش نمیآید؟ چون رنگش زرد است و باعث میشود او دلدرد بگیرد.
رامین: به حسابش میرسم! از این حرفش پشیمان میشود!
مادر/ مربّی/ معلم: رامین! از چه چیزی اینقدر عصبانی هستی؟
رامین: از اینکه سمیر از بلوز نوی من خوشش نمیآید!
مادر/ مربّی/ معلم: از کجا میدانی؟
رامین: ونداد به من گفت!
مادر/ مربّی/ معلم: بازیِ پیام تلفنی یادته؟
رامین: بله!
مادر/ مربّی/ معلم: مطمئنی تمام پیام را دریافت کردی؟
رامین: این همان چیزی است که ونداد به من گفت.
مادر/ مربّی/ معلم: چطور میتوانی متوجه شوی که ونداد تمام پیام سمیر را فهمیده است؟
رامین: از سمیر میپرسم.
رامین: سمیر! تو به ونداد گفتی از بلوز نوی من خوشت نمیآید؟
سمیر: چی؟ چرا باید چنین حرفی بزنم؟
ونداد: خودت گفتی رنگ زرد باعث میشود دلدرد بگیری!
سمیر: این، چیزی نیست که من گفتم! من گفتم دیوار زرد باعث میشود دلم درد بگیرد.
ونداد: ببخشید رامین! من فکر کردم او فقط گفته رنگ زرد.
اینگونه سوءتعبیرهای ناشی از انتقال نادرست پیام، منشأ بروز بسیاری از اختلافها میان همۀ انسانها در تمام ردههای سنّی و ازجمله کودکان و نوجوانان است که به طردشدگیِ آنان از جمع همسالانشان میانجامد و پیامدهایی گاه بسیار ناخوشایند دارد؛ بنابراین، فرزندان ما باید یاد بگیرند که هر پیامی از کسی برای آنها نقل شد، زود آن را باور نکنند.
اکنون براساس داستانی که تعریف کردیم، از بچهها سؤال میکنیم: «پیام کامل سمیر، چه بود؟»؛ سپس میپرسیم: «ونداد چه پیامی را به رامین رساند؟». درنهایت سؤال میکنیم: «چه اتفاقی ممکن بود بیفتد وقتی ونداد فقط قسمتی از پیام را به رامین رساند؟». آنها پاسخ خواهند داد: «ممکن بود رامین با او قهر کند/ دعوا کند/ او را بزند/ دیگر با او دوست نباشد/ از وی دلگیر شود و...».
در مدرسه میتوان این مسئله را ازطریق اجرای نمایشی با حضور معلم و چند دانشآموز به بچهها نشان داد؛ اما در خانه، محدودیتهایی در اجرای چنین نمایشی وجود دارد. به هر حال، در تغییردادن صورت این نمایشها کاملاً آزادیم و حتی میتوانیم جملههایشان را عوض کنیم؛ ولی اصل هدف باید ثابت بماند.
ویدیو جلسۀ پنجم
صوت جلسه
فایل های مرتبط
# | عنوان | دریافت |
1 | خلاصه تربیت کودک ارزشمند جلسه پنجم | دریافت فایل |