در این سلسله مباحث، بهدنبال دستیابی به راهکارهایی درازمدت و تغییر نگرشهای اساسی بهجای نسخههای آنی و راهکارهای مقطعی برای تربیتکردن کودکان در بازۀ سنّیِ چهار تا هشت سال هستیم و بنابراین، مخاطبان اصلی ما والدین دارای کودکان چهار تا هشتساله و نیز مربّیان و معلمانی هستند که در فضاهای آموزشی با این کودکان سروکار دارند. افرادی که در حال حاضر، صاحب فرزند نیستند، باید یک کودک را که در این بازۀ سنّی قرار دارد، درنظر بگیرند و تمرینهای لازم را درخصوص او انجام دهند؛ همچنین والدینی که فرزندانشان بیشاز هشت سال دارند، میتوانند این تمرینها را بهصورتی متناسب با سنّ آنان انجام دهند تا هم از ثمرات تربیتیِ آن برخورداری یابند و هم از بروز مشکلات جدید در این حوزه جلوگیری کنند. از آن سوی، والدین دارای کودکان کمتر از چهار سال میتوانند صبر کنند تا فرزندانشان چهارساله شوند و آنگاه این تمرینها را درخصوص آنان انجام دهند.
برای انجامدادن این تمرینها به هیچ وجه نباید به کودک فشار آورد یا اجبار کرد و یا بهفکر دستیابی به هدفها و خواستههای خود بود. هدف اصلی ما باید کمک به رشد کودکانمان در این بازۀ سنّی باشد و هرگاه احساس کردیم این تمرینها با رشد کودک اصطکاک مییابد، باید آنها را متوقف کنیم.
شایان ذکر است که این فرایند، نیازمند زمان، صبر و حوصله است و نتایج آن در کوتاهمدت و بدون صرف زمان تحقق نمییابد.
اگر مثلاً یک ریگ یا سنگریزه در کفش ما باشد، تا وقتی آن را از کفشمان درنیاوریم، مشکل حل نمیشود و اگر دیوار خانه نم و رطوبت بدهد، باید بهجای اصلاح ظاهر دیوار، مشکل را بهصورت ریشهای و اساسی حل کرد. به همین صورت، در تربیت کودکان نیز بهجای تغییردادن رفتارهای ظاهریِ آنان باید درصدد حلکردن مسائل آنان بهشکل ریشهای بود.
حال، این سؤال مطرح میشود که اگر برای خود ما مشکلی پیش بیاید، معمولاً چه کاری بهمنظور حلشدن آن انجام میدهیم. در پاسخ میتوان گفت ابتدا امکانات گوناگون موجود در فضای پیرامونمان بهمنظور حل مشکل را شناسایی میکنیم و بهکار میگیریم؛ سپس موانع احتمالیای را که دربرابر انتخابهایمان قرار دارند، پیشبینی میکنیم. حال، اگر در استفاده از این امکانات، مرتکب اشتباهی شدیم، این اشتباه برای ما یک تجربه خواهد بود که آن را ذخیره میکنیم و در موقعیتهای مشابه بهکار میگیریم.
فرزندان ما از وقتی متولد میشوند تا پایان عمرشان با مشکلات گوناگونی روبهرو هستند که باید آنها را حل کنند. اگر در دوران کودکی، فرزندانمان با مشکلی مواجه شدند، آیا ما باید آن مشکل را برایشان حل کنیم یا اینکه صبر کنیم تا به سنّ نوجوانی برسند و خودشان مشکل را حل کنند؟ در پاسخ میتوان گفت بهترین کار آن است که در همان دوران کودکی، والدین به فرزندان اجازه دهند درحد توانشان، خودشان مشکلات خویش را حل کنند و درصورت ناتوانی کودکان در حل مشکل، والدین به آنان کمک کنند.
رفتارهای گوناگون کودکان را میتوان به پنجرههایی تشبیه کرد که برخی از آنها خنثی و بدون مشکل هستند و برعکس، در برخی دیگر از آنها مشکلاتی دیده میشود. در این حوزه، ممکن است کودک ما با خودش، والدین، دوستان و همسالانش در مهدکودک یا مدرسه، مربی و معلم خود و یا با بقیۀ انسانها در جامعه مشکل داشته باشد. حال، چه کسی باید مشکل را حل کند؟ خود کودک؟ یا ما که والدینش هستیم؟ یا اینکه ما برای حل مشکل به او راهکار بدهیم؟ در پاسخ میتوان گفت کودک ما زمانی دوستداشتنیتر است که هم بتواند خودش مشکلاتش را حل کند و هم برای دیگران مشکلی بهوجود نیاورد. اگر بخواهیم فرزند ما ویژگیهای کودک ایدئال را در تمام حوزهها و ازجمله درزمینۀ حلکردن مشکلاتش داشته باشد، باید رویکرد درمانی داشته باشیم یا رویکرد پیشگیرانه؟ بدان معنا که باید درقبال رفتارهای نادرست کودک، موضع درمانی را انتخاب میکنیم یا اینکه با استفاده از تمهیداتی درصدد پیشگیری از صورتگرفتن رفتارهای نادرست ازسوی او باشیم؟
درصورت برگزیدن رویکرد پیشگیری باید به فرزند کمک کرد تا تواناییهای روانی و هیجانی خود را افزایش دهد و آنها را بهشکل بهتری مدیریت کند؛ همچنین باید چگونگی و روش اندیشیدن (نه دربارۀ چه اندیشیدن) را به او یاد داد تا قادر باشد بهترین راهکارها را برای حلکردن مشکلات درونفردی و میانفردی خویش در موقعیتهای گوناگون بیابد و از آنها استفاده کند. دیگر اقدام مهم والدین در این موقعیت، جلوگیری از بروز و تشدید اختلالهای هیجانی و رفتاریِ کودک است؛ علاوهبر آن باید به کودک، مهارتهای حل مسئله را یاد داد که خود، مشتمل بر دو قسمت است:
الف) مهارتهای پیشعملیاتی که لازمۀ حل مسئله هستند و این موارد را شامل میشوند: آموختن واژگان ضروری برای حل مسئله و یکیکردن معنای آنها در قاموس والدین و فرزند؛ قدرت تشخیصدهی و تبیین احساسات خود و دیگران؛ بررسی و تحلیل دیدگاههای دیگران در موقعیتهای مختلف؛ یادگیری و درک روابط علتومعلولی. این مهارتها را نه هنگام وقوع بحران، بلکه باید در آرامش به کودک یاد داد.
ب) مهارتهای عملیاتی که با استفاده از آنها فرزند میتواند خودش مشکلاتش را حل کند، و شامل موارد ذیل است: اندیشیدن به راهکارهای مختلف برای حل مسئله؛ درنظرداشتن پیامدهای هر راهحل؛ تصمیمگیری برای انتخاب بهترین راهحل با توجه به کمتربودن پیامدهای آن.
در جلساتِ پیشِروی، این دو دسته مهارتها را تبیین و بررسی خواهیم کرد. فرزندی که درصدد تربیتکردن او بهعنوان یک کودک ارزشمند هستیم، فردی خواهد بود که تصمیمهایش مبتنیبر اندیشه، منطق، استدلال و استنتاج صحیح هستند. این فرزند، مهارت حل مسئله را بلد است و میتواند اشتباههای خود را جبران کند. اگر در فضاهای آموزشی، مربّیان و معلمان تمرینهای حل مسئله را بهدرستی با کودکان انجام دهند، از این رهگذر، دیگر اهداف موردنظر از برنامۀ درسی نیز تقویت میشوند، آموزش بهشکلی آسانتر صورت میگیرد، کلاس بهسرعت رشد و پیشرفت میکند و درنهایت، فعالیتهای مربّی و معلم درقبال کودکان، اثربخشتر خواهد بود؛ علاوهبر آن، فضای کلاس بهشکلی مثبتتر درمیآید و زمان رسیدگی به تعارضها بهمیزانی چشمگیر کاهش مییابد. افزونبر تمام فواید ذکرشده برای تمرینکردن حل مسئله، در این فرایند، خودِ مربّیان یا معلمان نیز حلّالِ مشکلات خواهند بود. شایان ذکر است که تمام این ثمرات و دستاوردهایی که برشمردیم، در فضای خانواده نیز به همین صورت برای والدین تمرینکنندۀ مهارت حل مسئله با کودک نمود خواهند یافت؛ بدان معنا که اگر مثلاً پیشاز این، والدین در برخی موقعیتها ترجیح میدادند مسائل را ازطریق دادوفریادکردن حل کنند، اکنون مدل رفتاریشان عوض میشود و راهکارهای بهتری را برای حلکردن مسائل برمیگزینند. درواقع، این تمرینها علاوهبر کودکان، بر خودِ والدین، مربّیان و معلمان نیز اثر مثبت میگذارند و رفتارهای آنان را اصلاح میکنند و سروسامان میبخشند.
علت شروع بازۀ زمانی موردنظرمان از چهارسالگیِ کودکان، این است که آنان حدوداً از این زمان میتوانند یاد بگیرند که هر رفتار، دلیلی دارد؛ همچنین قادر به درک این مسئله هستند که افراد، احساساتی دارند و احساس و رفتار با یکدیگر متفاوتاند. دیگر مسئلۀ مهم آن است که کودکان چهارساله میتوانند بفهمند که برای حلشدن یک مسئله، بیشاز یک راهکار وجود دارد؛ همچنین قادرند دربارۀ مناسب یا نامناسببودنِ یک فکر تصمیم بگیرند.
در آغاز بحث، ذکر چند هشدار بدین شرح ضرورت دارد:
الف) گفتوگوکردن با کودک هنگام بروز مشکل، نه ضرورتی دارد و نه امکانپذیر است و حتی ممکن است نتیجۀ عکس بدهد؛ بنابراین، بهشدت باید از این کار خودداری کرد.
ب) در زمان وقوع بحران، در تعامل با کودک باید از کارهایی همچون نصیحتکردن، راهحلدادن، آموزشدهی، قضاوتکردن، اطلاق صفت، انتقاد، سرزنشکردن و کنایهزدن پرهیز کرد و حتی آغازکردن گفتوگوی جدی با وی نیز توصیه نمیشود. بهجای همۀ این کارها والدین باید با کودک همدلی کنند.
ج) کودکان این مسئله را درک میکنند که گاه ممکن است والدینشان عصبانی شوند؛ ولی خشم و عصبانیت نباید رفتار غالب در تعامل والدین با کودک باشد؛ زیرا چنانچه عصبانیت بهصورت رفتار غالب در تعامل والدین با کودک درآید، درواقع، آنان این رفتار را بهعنوان یک شیوه به فرزندشان الگودهی میکنند و کودک این پیام را از آنان دریافت خواهد کرد که بهمحض برانگیختهشدن، عصبانی شود.
د) والدین در حل مسائل مربوط به کودک نباید بهدنبال یک راهکار خاص باشند؛ بلکه باید هرچه را کودک گفت، بهعنوان یک راهحل بپذیرند و مشخصاً بر نحوۀ تفکر او متمرکز شوند.
ه) درصورت آسیبدیدن کودک دراثر بروز مشکل یا وجودداشتن احتمال آسیبدیدن او، والدین باید دفع خطر و محافظت از کودک را بر مهارت حل مسئله اولویت بخشند؛ زیرا فرزند به هیچ وجه نباید آسیب ببیند.
براساس آنچه گفتیم، بهجای تمرکز بر رفتار ظاهریِ کودک باید بر فرایندهای شناختیِ او متمرکز شد؛ یعنی باید ببینیم او چگونه میاندیشد؛ نه اینکه به چه چیزی فکر میکند. فکرکردن کودک میتواند ازنوع تکراهحلی یا تِکانشی باشد. ممکن است او تصمیمگیریهای ناگهانی داشته باشد و پیامدها را درنظر بگیرد یا برعکس، به آنها توجهی نکند.
اکنون با توجه به تمام مطالب ذکرشده، بازیای بدین شرح باید با کودک انجام شود:
الف) هست/ نیست: برای اینکه ببینیم آیا فرزندمان «هست» و «نیست» را مثل ما میفهمد یا نه، این بازی را انجام میدهیم؛ مثلاً وقتی با کودک در آشپزخانه هستیم، از او میپرسیم: «آیا یخچال در آشپزخانه هست؟» و او پاسخ مثبت میدهد. این کار را دربارۀ تمام وسایل دیگر انجام میدهیم و بدین صورت، مشخص خواهد شد که کودک درزمینۀ «هست» و «نیست» با ما همافق و همنظر است.
ب) دستزدن/ روی زانو زدن: در این بازی، با کودکمان قرار میگذاریم که اگر مثلاً بهسمت راست اشاره کردیم، او دست بزند و اگر بهطرف چپ اشاره کردیم، او روی زانویش بزند؛ بعد این بازی را با بازی «هست/ نیست» تلفیق میکنیم و به او میگوییم اگر چیز خاصی که موردنظر ماست، در سمت راست بود، دست بزند و اگر در سمت چپ قرار داشت، او روی زانوی خود بزند.
درمجموع، با استفاده از این دو بازی میخواهیم با فرزندمان روی «هست» و «نیست» کار کنیم و در این زمینه به اتفاقنظر برسیم تا در گامهای بعدی، در حل مسائل، با اطمینان پیش برویم. این تمرین، حداکثر برای کودکان کلاس اول دبستان انجام میشود و برای بچههای بزرگتر، چندان کاربردی نیست؛ مگر آنکه در سطحی بالاتر و بهصورت غیرمستقیم انجام شود.
دومین بازیای که باید با کودک انجام دهیم، بدین شرح است:
الف) هست/ نیست.
ب) من به چه کسی فکر میکنم؟
در این بازی از کودک میخواهیم با توجه به توضیحاتمان بگوید ما الان به چه کسی فکر میکنیم؛ مثلاً به او میگوییم: «من به کسی فکر میکنم که در حال حاضر، سرِ کار است» و بدین ترتیب، او نتیجه میگیرد که ما داریم به پدرش فکر میکنیم. نمونۀ دیگر: ما میگوییم «من دارم به کسی یا چیزی فکر میکنم که جلوی پنجره است» و کودک براساس موقعیتی که در آن قرار داریم، تشخیص میدهد چه کسی یا چه چیزی جلوی پنجره است. حال از او میپرسیم: «من به چه کسی فکر نمیکنم؟» و او پاسخ میدهد: «به کسی که سرِ کار نیست» یا «به کسی که جلوی پنجره نیست». این بازی را به شکلهای مختلف میتوان با کودک تمرین کرد؛ مثلاً میتوانیم به کودک بگوییم: «من به کسی فکر میکنم که این ماشین آتشنشانی را برای تو خریده است» و او پساز کمی فکرکردن، نام آن فرد را که احتمالاً در آن مکان حضور ندارد، خواهد گفت؛ بعد میتوانیم از او بپرسیم: «آیا آن فرد در حال حاضر، اینجا هست یا نیست؟» و او پاسخ خواهد داد که نیست؛ علاوهبر آن میتوانیم بازیِ «هست/ نیست» را درخصوص اشیای موجود در آن محل نیز انجام دهیم؛ مثلاً بگوییم: «آیا این گلدان در اینجا هست؟» و کودک به ما پاسخ مثبت بدهد یا اینکه بپرسیم: «آیا گلدانی که دوتا گل دارد، در اینجا هست؟» و کودکمان پاسخ منفی بدهد.
ممکن است این دو بازی، قدری سطحپایین بهنظر برسند؛ اما لازم است تعامل با فرزندان را از همین سطوح پایین شروع کنیم.
درنهایت باید واکنشهای گوناگون کودک به پرسشهایمان را یادداشت کنیم؛ همچنین بنویسیم که کودک پساز چه مدتزمانی جفتواژگان «هست/ نیست» را که در حل مسئله کاربرد دارند، کاملاً یاد میگیرد و درک میکند.
شایان ذکر است که هدف از این دو بازی، اصلاً آموزشدادن کودک نیست و بنابراین، به هیچ وجه نباید پاسخ نادرست کودک را تصحیح و اصلاح کرد. کودک نباید تصور کند که درحال ارزیابیشدن است و چنانچه به سؤالی پاسخ نادرست بدهد، توبیخ خواهد شد.
طراحی این دو بازی باید بهگونهای باشد که هیچگونه توضیحی در پاسخ به سؤالها ضرورت پیدا نکند.
ویدیو جلسۀ اول
صوت جلسه
فایل های مرتبط
# | عنوان | دریافت |
1 | خلاصه تربیت کودک ارزشمند جلسه اول | دریافت فایل |