در حال بارگذاری
دانلود اپلیکیشن

جلسۀ دوم: تربیت کودک ارزشمند

همان‌گونه که در جلسۀ قبل گفتیم، کودک ارزشمند، فردی خواهد بود که در تمام سال‌های زندگی‌اش قادر است مسائل و مشکلات گوناگون خود را به‌نحو احسن حل کند؛ بدون آنکه هیچ‌گونه آسیب روحی و روانی‌ای ببیند.
کودکان از حدود چهارسالگی یاد می‌گیرند که هر رفتاری دلیلی دارد، همۀ افراد دارای احساسات هستند و برای حل یک مشکل، بیش‌از یک راهکار می‌توان یافت؛ همچنین قدرت انتخاب دارند و قادرند دربارۀ مناسب یا نامناسب‌بودنِ یک فکر و موضوع تصمیم بگیرند. بر این اساس می‌توان از زمان چهارسالگیِ کودکان، با استفاده از برخی تمرین‌ها مهارت‌های پیش‌عملیاتی و عملیاتی برای حل مسئله را به آنان یاد داد.
سومین بازی‌ای که برای تقویت مهارت‌های پیش‌عملیاتیِ حل مسئله باید با کودکان انجام داد، «یا/ و» نام دارد. همان‌گونه که از نام این بازی مشخص است، در آن سعی می‌کنیم برسر جفت‌واژۀ «یا/ و» با کودکمان به توافق برسیم. درواقع، با استفاده از واژۀ «یا» به کودک می‌آموزیم که وقتی چند راهکار برای یک مسئله پیدا می‌کند، می‌تواند از یک راهکار استفاده کند یا یک راهکار دیگر؛ همچنین با استفاده از واژۀ «و» به او یاد می‌دهیم که برای حل‌کردن یک مسئله می‌تواند از دو یا چند راهکار استفاده کند.
برای انجام‌دادن تمرین «یا» می‌توانیم دو فرد یا شیء منفَک و مستقل از یکدیگر را درنظر بگیریم؛ مثلاً به مبل اشاره کنیم و از کودک بپرسیم: «آیا من بشقاب را نشان می‌دهم؟» یا با اشاره‌کردن به یک کودک دیگر که در آنجاست، از کودکمان سؤال کنیم: «آیا من دارم تو را نشان می‌دهم؟». حال، سؤال‌های اصلی بدین صورت خواهند بود: «من مبل را نشان دادم یا بشقاب را؟» و «من تو را نشان دادم یا آن کودک را؟». براساس سؤال‌های قبلی‌ای که از کودک پرسیدیم، اکنون، او می‌تواند به ما پاسخ بدهد که چه چیزی یا چه کسی را نشان می‌دهیم. این تمرین را می‌توان با استفاده از موضوع‌های مختلف انجام داد و درنهایت باید پاسخ‌های کودک را تکرار (نه تصحیح) کرد؛ همچنین بسیار خوب است که آن را با تمرین «هست/ نیست» که قبلاً انجام می‌دادیم، تلفیق کنیم و مثلاً از کودک بپرسیم: «روی میز، کتاب هست یا قلم‌مو؟». اگر کودکان دیگری در فضای اطراف ما بودند، می‌توانیم آن‌ها را موضوع این بازی با کودکمان قرار دهیم و مثلاً از او بپرسیم: «حمید دارد راه می‌رود یا نشسته است؟». وقتی در سؤالمان بر واژۀ «یا» تأکید می‌کنیم، کودک این تأکید را می‌فهمد. خودِ تمرین در رشد شناخت کودک، مؤثر است؛ زیرا او را به فکرکردن وامی‌دارد.
برای انجام‌دادن تمرین «و»، چنانچه کودک دیگری در خانه باشد، می‌توانیم از وجودش کمک بگیریم؛ مثلاً ابتدا آن کودک و سپس کودک خودمان را صدا کنیم و آن‌گاه از کودکمان بپرسیم: «من چه کسی و چه کسی را صدا کردم؟». او باید پاسخ بدهد: «من و ... را صدا کردی» و در پاسخ خویش، نام آن کودک را در جای خالی قرار دهد. همان‌گونه که مشاهده می‌کنیم، در این تمرین، روی «و» تأکید می‌کنیم تا کودکمان معنا و کاربرد آن را متوجه شود و در این زمینه با ما انطباق یابد. در تمرین «و» می‌توانیم از خودِ کودک بخواهیم دو نفر را با استفاده از «و» نام ببرد یا صدا بزند و یا نام دو شیء را با استفاده از «و» به هم متصل کند و از این طریق، کاربرد این واژه را دریابد. این تمرین را می‌توان با تمرین‌های «یا» و «هست/ نیست» تلفیق کرد و سؤال‌هایی از این دست را از کودک پرسید: «بابا آمده و خوشحال است یا آمده و خسته است؟»؛ بدین ترتیب، فرزند ما این مهارت را به‌دست می‌آورَد که احساسات دیگران را درنظر بگیرد و به آن‌ها توجه کند. تمرین دیگر در این حوزه، آن است که یک تصویر را به کودک نشان بدهیم و از او بخواهیم در توصیف آن، جمله‌هایی را با استفاده از «و» به یکدیگر متصل کند؛ مثلاً عکس یک دلقک را به کودک نشان بدهیم و او دلقک را این‌گونه توصیف کند: «این دلقک، یک کلاه دارد و کلاهش روی سرش است و دارد نمایش می‌دهد و صحبت می‌کند و...». برای ترغیب کودک می‌توان پاسخ‌های او را تکرار کرد و با استفاده از دست خود، تأکید بر کلمۀ «و» را نشان داد تا کاربرد آن در ذهن وی ثبت‌وضبط شود.
همان‌گونه که پیشتر نیز اشاره کردیم، با ترکیب «هست/ نیست»، «و» و «یا» تمرین‌هایی را می‌توان طراحی کرد و با کودک انجام داد؛ مثلاً در تصویر دلقک که در سطرهای پیشین دربارۀ آن سخن گفتیم، می‌توان عکس یک دختر و پسر را به کودک نشان داد و گفت: «این دختر و پسر هم مانند آن دلقک، دست‌هایشان را بالا آورده‌اند». حال از کودک سؤال می‌کنیم: «آیا فقط دست‌های دلقک، رو به بالاست یا دست‌های بچه‌ها هم رو به بالاست؟»؛ همچنین می‌توان از کودک پرسید: «این دلقک است یا پلیس؟»، «این دلقک است یا دارد رانندگی می‌کند؟»، «او برای بچه‌ها نمایش می‌دهد یا برای پرنده‌ها؟» و «این دلقک، یک کلاه دارد و سه‌تا توپ؟».
تمرین بعدی، «بعضی/ همه» نام دارد و با استفاده از آن، به فرزند خود کمک می‌کنیم تا بعدها باور داشته باشد که راهکار حل یک مشکل برای بعضی اشخاص در برخی موقعیت‌ها جواب می‌دهد؛ ولی همیشه، همه جا و برای همۀ افراد، مؤثر و پاسخ‌گو نیست. همان‌گونه که می‌بینیم، در اینجا تمرین‌ها به‌تدریج، پیچیده‌تر و تخصصی‌تر می‌شوند و دیگر مثل قبل، چندان ساده نیستند. درواقع، فرزند ما باید به این درک برسد که همۀ راه‌حل‌ها لزوماً برای تمام افراد، پاسخ‌گو نیستند و صرفاً برای بعضی افراد، راضی‌کننده، مفید و مؤثرند؛ مثلاً اگر از کودکمان بپرسیم: «این کار مشخص برای همۀ افراد جواب می‌دهد یا بعضی از آن‌ها؟»، او منظور ما را کاملاً خواهد فهمید. درواقع، راه‌حل به هیچ وجه بد نیست؛ بلکه انتظار برخی از ما از این راه‌حل، نادرست است. کسی که در مسائل مختلف، چنین باوری داشته باشد، از یک راه‌حل ثابت استفاده نمی‌کند و درخصوص بسیاری از راه‌ها می‌گوید که آن‌ها متناسب با سنّ‌وسال وی به‌درد می‌خورند؛ ولی برای افراد بزرگ‌سال، چندان کارآمد نیستند؛ بدین ترتیب، فرزند ما دیگر ازنوع تک‌راه‌حلی نخواهد بود و چندراه‌حلی خواهد شد؛ بدان معنا که در هر موقعیت و در ارتباط با هر فردی، اعم‌از همسالان، بزرگ‌ترها و... راه‌حل‌های مختلف را در ذهن می‌آورَد و به‌کار می‌گیرد. دیگر هدف موردنظر از این تمرین، عبارت است از اینکه به فرزندمان یاد بدهیم که خصوصیات انسان‌های مختلف با یکدیگر تفاوت دارد و بنابراین، هنگام بروز مشکلات، همۀ افراد به یک شکل نیستند؛ مثلاً بعضی افراد تحمل می‌کنند و بعضی دیگر نه؛ بعضی افراد، خوش‌اخلاق‌اند و برخی نیز بداخلاق؛ بعضی افراد، زود می‌ترسند و فراز می‌کنند و بعضی نیز می‌مانند؛ بدین ترتیب، این تمرین، بسیار مشکل‌گشاست و در آن، فرد می‌آموزد که خصوصیات دیگران را درنظر بگیرد. برای انجام‌دادن این تمرین با کودکان به آن‌ها یادآوری می‌کنیم که در یکی از بازی‌های قبلی، ما به فردی فکر می‌کردیم و کودک می‌بایست حدس می‌زد که آن فرد، کیست؛ مثلاً به کودکمان می‌گوییم: «من الان درحال فکرکردن به بچه‌ای هستم که تو همیشه با او بازی می‌کنی». حال می‌توان از کودک پرسید: «آیا من به همۀ کودکان فکر می‌کنم یا به بعضی از آن‌ها؟» و برای راهنمایی‌کردن می‌توان گفت: «من به کسی فکر می‌کنم که وقتی به اینجا می‌آید، اسباب‌بازی‌هایش را به تو می‌دهد». در تمرینی دیگر می‌توانیم به کودکمان بگوییم: «من الان دارم به کسی فکر می‌کنم که روی لباسش عروسک دارد؛ بنابراین، من به ... و ... و ... فکر می‌کنم و به ... و ... و ... فکر نمی‌کنم»؛ بر این اساس، کودک خواهد فهمید ما به بعضی کودکان که ویژگی خاص و مشخصی دارند، فکر می‌کنیم؛ نه به همۀ آن‌ها و بدین صورت، میان «بعضی» و «همه»، تمایز قائل خواهد شد. در این حالت، تأکید روی کلمات «همه» و «بعضی» است تا کودک بتواند تفاوت میان آن‌ها را دریابد. در این مرحله، مثلاً می‌توان به کودک گفت: «من به کسی فکر می‌کنم که کیفش قرمز و موهایش بلند است» و چون همۀ بچه‌ها دارای این ویژگی نیستند، کودک می‌تواند بفهمد منظور ما کدام کودکان هستند. در ادامۀ بازی «بعضی/ همه»، وسایل مختلفی را در یک محل قرار می‌دهیم و از کودک می‌پرسیم: «آیا تو از همۀ این وسایل استفاده می‌کنی یا از بعضی از آن‌ها؟». طبیعتاً کودک به ما پاسخ خواهد داد که از بعضی از این وسایل استفاده می‌کند؛ نه از همۀ آن‌ها. سؤال بعدیِ ما این خواهد بود که «برای نقاشی‌کشیدن یا نوشتن می‌توان از همۀ این وسایل استفاده کرد یا اینکه باید از بعضی از آن‌ها استفاده کنیم؟». قطعاً او خواهد گفت: «بعضی از این وسایل برای نوشتن و نقاشی‌کردن، موردنیاز هستند». اکنون از کودک می‌خواهیم بعضی از این وسایل را جدا کند و کنار هم بچیند. اجازه می‌دهیم کودک هرجور دوست داشت، این کار را انجام دهد و اصلاً در کارش دخالت نمی‌کنیم؛ آن‌گاه از او می‌خواهیم همۀ وسایل را در یک سینی بریزد تا از این طریق، کودک ما بتواند تفاوت میان «بعضی» و «همه» را بفهمد.
راه‌حل دیگر با تمرکز بر جفت‌واژۀ «مشابه/ متفاوت» شکل می‌گیرد. کودکان برای دریافت وجوه شباهت موجودات جهان، نیازمند به تمرین هستند؛ ولی وجوه تفاوت را بهتر می‌فهمند. آنان به‌راحتی، وجوه تفاوت و تمایز میان دو یا چند مورد یا مفهوم را پیدا می‌کنند و بر زبان می‌آورند؛ اما درخصوص وجوه تشابه می‌توان از آنان پرسید: «این دو مورد در چه چیزی مثل هم هستند؟». در این حالت باید به کودک کمک کرد که پاسخ خود را با استفاده از واژه‌های «هردو» و «همه» آغاز کند؛ مثلاً درخصوص دو شیء بگوید: «هردو ابرازند»، «هردو جامدند»، «هردو شیء هستند» و... . برای کودکان به‌ویژه در دوران پیش‌از دبستان، یافتن وجه اشتراک و شباهت، قدری دشوار است. تمرین‌کردنِ این مبحث از آن جهت، لازم است که وقتی کودکان به راهکارهای مختلف برای حل مسئله فکر می‌کنند، بتوانند راهکارهای مشابه را بازشناسند و از یکدیگر تفکیک کنند و به راه‌حلی متفاوت بیندیشند. در این تمرین می‌توان دو یا چند مورد را درنظر گرفت و از کودک خواست وجوه شباهت و تفاوت آن‌ها با یکدیگر را بیان کند؛ مانند انسان و حیوان، کمد و کابینت، مواد غذاییِ گوناگون، دو یا چند اسباب‌بازی، مدادرنگی‌ها، و خودِ کودک با خواهر(ها) و برادر(های) او؛ مثلاً ممکن است کودک بگوید وانت و کامیون از آن جهت، شبیه یکدیگرند که از هردوی آن‌ها برای باربردن استفاده می‌شود یا چاقو و قیچی از آن نظر مثل هم هستند که از هردویشان برای بریدن استفاده می‌شود؛ علاوه‌بر آن می‌توان تعدادی وسایل مختلف را مقابل کودک قرار داد و از او خواست آن‌هایی را که مشابه با یکدیگرند، جدا کند و در یک مجموعه قرار دهد.

ویدیو جلسۀ دوم

صوت جلسه

00:00 00:00

فایل های مرتبط

# عنوان دریافت
1 خلاصه تربیت کودک ارزشمند جلسه دوم دریافت فایل

برای دوستان خود ارسال کنید.

از طریق زیر می توانید این مطلب را برای دوستان خود ارسال کنید.

واتساپ تلگرام