در حال بارگذاری
دانلود اپلیکیشن

جلسۀ سوم: تربیت علمی

در فرایند تعلیم‌وتربیت فرزندانمان باید بسیار مراقب باشیم که از معلم‌هایشان بت نسازیم، معلم را یک دانشمند بری از اشتباه‌کردن ندانیم و مسئولیت علم‌آموزی به فرزندان را به‌کلی برعهدۀ او نگذاریم؛ به بیان روشن‌تر، مسئولیت اصلی در این حوزه برعهدۀ منِ پدر، مادر با همراه کودک است؛ چون بیش‌از معلمش درکنار او هستم و می‌توانم با وی مشارکت و تعامل داشته باشم. معلم فقط چند ساعت از روز درکنار فرزند ماست و در آن ساعات نیز صرفاً مسئولیت آموزش‌دهی به فرزند ما برعهده‌اش نیست؛ بلکه فرزندان دیگری نیز تحت تعلیم‌وتربیت او قرار دارند؛ بنابراین، وی صرفاً می‌تواند بخشی از زمان و امکانات کلاس را به فرزند ما اختصاص دهد.
فرزندان ما از بدو تولدشان کنجکاو و به‌دنبال فضل و فاضل‌شدن هستند و به‌تعبیری فضولیِ مثبت را بلدند؛ اما متأسفانه، بسیاری از اولیا و معلمان، این حس کنجکاوی و به‌تعبیری فضولیِ مثبت را سرکوب و تضعیف می‌کنند و بدین ترتیب، باعث تضعیف یا نابودیِ این حس زیبا در بچه‌ها می‌شوند. فضولیِ مثبت یعنی کنجکاو، جست‌وجوگر و به‌دنبال یافتن بودن. فرزند باید این ویژگی را در پدر و مادر خویش ببیند. آبراهام مَزلو هرمی را طراحی کرده و در آن، نیازهای انسانی را برشمرده است؛ البته هرم او محدود به سنّی خاص نیست و به همۀ سنین مربوط می‌شود؛ زیرا کنجکاوی، یکی از نیازهای انسان در تمام دوره‌های زندگی اوست. ما انسان‌ها از بدو تولد تا پایان عمرمان همواره می‌خواهیم جهان را بشناسیم و هرکس چنین تمایلی نداشته باشد، درواقع، این ویژگی در وجودش ازبین رفته است؛ چنان‌که حتی افراد دارای بهرۀ هوشیِ پایین نیز کنجکاوند و می‌خواهند بدانند؛ ولی در یادگرفتن، ضعیف یا کُند هستند. درواقع، این افراد در علم‌آموزی، آرام‌تر از بقیه پیش می‌روند.
وقتی فرزند شما در یک مدرسۀ نرمال (نه سطح پایین) تحصیل می‌کند، خودش را در جایگاه اجتماعیِ قابل قبولی می‌بیند. هیچ کس حق ندارد فرزندتان را با دیگر دانش‌آموزان مقایسه کند؛ ولی فرزند شما خودش می‌فهمد که به هر حال، توانایی‌های او در مقایسه با بسیاری از همکلاسی‌هایش قابل قبول است. وقتی همین فرزند وارد مدرسۀ تیزهوشان می‌شود، در هر کلاسی که قرار می‌گیرد، درمی‌یابد که دیگران خیلی از او جلوترند؛ بنابراین، فقط یک راه برایش باقی می‌ماند: با آن‌ها رقابت کند؛ حال آنکه رقابت برای فرزند شما سَم است. براساس آنچه گفتیم، یکی از اشکالات فرستادن فرزند به مدرسۀ تیزهوشان، این است که او برای پذیرفته‌شدن، ناچار است موفقیت خودش را در شکست دیگران ببیند؛ اما این نگاه، نادرست و مخرب است؛ چون فرزندان ما در تربیت علمی باید علم‌یاب و تولیدکنندۀ علم باشند؛ یعنی خودشان دانش را بیابند و به‌دست آورند.
برای ما والدین، چگونگیِ آموختن باید از محصولِ آموختن، مهم‌تر باشد؛ به دیگر سخن، در فرایند علم‌آموزی، مهم نیست که چه فرآورده‌ای حاصل می‌شود؛ زیرا حتی اگر غلط باشد، خودِ فرزند بعداً آن را اصلاح خواهد کرد و راه این اصلاح‌کردن را بلد است. فرزندانمان با هر تجربه‌ای چیزی را می‌آموزند و عقایدی را دربارۀ دنیای اطرافشان به‌دست می‌آورند؛ اما این عقاید، هرچه باشند، دراثر تجربیات بعدی‌شان قابل اصلاح‌شدن هستند؛ بدین ترتیب، چنانچه والدین، مسیری از این نوع را برای فرزندشان تعیین کنند که سؤال‌هایش را از آنان یا از معلمش بپرسد، این کار به او هیچ کمکی نمی‌کند؛ بلکه در فرایند آموزش، تلاش فرزند برای یافتن، قابل تقدیر است و تنها کمک والدین به او در این مسیر، آن است که به وی بفهمانند نفس این عملش برای آنان ارزشمند است؛ نه پاسخی که به‌دست می‌آورد؛ بدان معنا که والدین باید از فرزندشان بابت جست‌وجوگریِ او تقدیر کنند؛ نه به‌خاطر فرآورده، نتیجه و محصول این تلاش. در یک کلام، مهم نیست که فرزند شما چه چیزی یاد گرفته است؛ بلکه باید ببینید او از چه روشی برای یادگرفتن استفاده کرده است.
در فعالیت علمی، کودک شما از یک مسئله آگاهی می‌یابد؛ اما در فعالیت فناورانه، او همان آگاهی را در متن زندگی‌اش به‌کار می‌گیرد. هدف از علم‌آموزی، کسب شایستگی در یادگیری سواد علمیِ فناورانه است؛ یعنی فرزند شما باید شایسته شود؛ نه اینکه علم بیاموزد. در این مسیر باید به نکاتی بدین شرح توجه کرد:
الف) شایستگی، منوط به تجربۀ شخصیِ یادگیرنده است و تجربۀ شخصی یعنی قرارگرفتن فرزندتان در موقعیت یادگیری.
ب) موقعیت یادگیری یعنی موقعیتی که در آن، فراگیر با به‌کارگیریِ هم‌زمان دانش، مهارت و نگرش‌های خویش مطالب جدید را فراگیرد.
ج) اساس تمام مهارت‌های علم‌آموزی، مشاهده است و توصیف و تفسیر مشاهدات یعنی فرزند شما بتواند آنچه را به‌دست می‌آورَد، توصیف و تفسیر کند.
د) تفسیر اطلاعات، عبارت از آن است که فرزند شما برای اطلاعاتی که به‌دست آورده، یک مدل درست کند؛ مانند اینکه چوب آب نمی‌شود؛ ولی آتش می‌گیرد. این فرایند، مدل‌یابی نام دارد.
ه) استنتاج (نتیجه‌گرفتن) بدان معناست که فرزند شما ارتباط میان پدیده‌ای را که مشاهده می‌کند، با عوامل دیگر بیابد.
و) پیش‌بینی‌کردن با حدس‌زدن تفاوت دارد؛ بدین شرح که حدس، فاقد پایۀ علمی است؛ ولی مبنای پیش‌بینی، تجربیات قبلی و آگاهی‌هایی است که در آن تجربیات حاصل می‌شوند.
برای خلق نظریه باید بتوانیم فرضیه‌سازی کنیم؛ یعنی برای پدیده‌هایی که اتفاق افتاده‌اند یا ممکن است اتفاق بیفتند، فرضی داشته باشیم. این فرض باید مبتنی‌بر مدل‌ها و اطلاعات قبلی ما ‌باشد که بعداً آن‌ها را بیازماییم و موارد قابل قبول را بپذیریم و موارد ناپذیرفتنی را حذف کنیم.
نگرش هر فرد عبارت است از اینکه او در هر موقعیتی که قرار می‌گیرد، چه می‌گوید، چه کاری انجام می‌دهد، چگونه رفتار می‌کند، از چه چیزی خوشش می‌آید، چه چیزی را دوست ندارد، چه نظر و دیدگاهی دربارۀ دیگران دارد و دربرابر وقایع و پدیده‌های اطرافش چگونه واکنش نشان می‌دهد. نگرش‌ها از آن جهت اهمیت دارند که بر رفتار انسان اثر می‌گذارند. قبلاًید.ا می‌گفتند ما به مدرسه می‌رویم تا دانش بیاموزیم؛ اما در حال حاضر، فرزندانمان به مدرسه می‌روند تا دانش، مهارت و نگرش را با هم به‌دست بیاورند و در یک کلام، شایستگی کسب کنند.
نگرش، گفتنی نیست؛ بلکه به‌وجودآمدنی است. ما باید فرزندمان را به‌گونه‌ای تربیت کنیم که خودش بتواند مسائل و مشکلاتش را حل کند و مسئولیت آن مسائل و مشکلات بر گردن ما نیفتد؛ بلکه فراتر از آن، مسئولیت رشددادن او را برعهده داشته باشیم. یکی از نگرش‌ها علم‌دوستی است و در این حوزه، سؤالی بدین شرح مطرح می‌شود که آیا رفتارهای والدین با فرزندشان او را عاشق علم کرده و سبب شده است او از یادگیری لذت ببرد یا خیر. والدین هرگز نباید فرزندشان را به‌سمت مقایسۀ خویش با دیگران سوق دهند؛ زیرا اگر جایگاه فرزند، وابسته به توانایی‌هایش باشد، او درصورت مواجهه با فردی تواناتر از خودش دچار احساس شکست خواهد شد.
بچه‌ها از بدو ورود به مدرسه، همواره نگران این مسئله هستند که مبادا نتوانند انتظارات دیگران و به‌ویژه معلمانشان را برآورند و بنابراین، به آنان گفته شود که «بچۀ بد»ی هستند.
نگرش‌های مؤثر بر یادگیری فرزندان بدین شرح‌اند:
- من در یافتن، توانا هستم؛
- همه چیز جهان اطرافم به من مربوط است و می‌خواهم از همه ‌چیز سر دربیاورم؛
- نگرش دربارۀ مدرسه؛
- نگرش دربارۀ خود؛
- نگرش دربارۀ یادگیری؛ بدان معنا که یادگیری، فرایندی لذت‌بخش است که همواره باید بدان پرداخت و حتی برایش هزینه صرف کرد؛
- نگرش دربارۀ خود علم و اهمیت و تأثیر آن در زندگی فرد؛
- نگرش به اجسام و وقایعی که در محیط اطراف وجود دارند؛
- نگرش دربارۀ خلقت.
اولیا در تشکیل نگرش‌ها و تقویت مهارت‌ها نقشی بسیار مهم دارند؛ زیرا چگونگیِ انجام‌دادن فعالیت‌ها بر بهبود مهارت‌ها و نگرش‌ها مؤثر است؛ نه محتوای کتاب‌های درسی.
پدر و مادر باید علم‌دادن به کودک را کاملاً از ذهنشان خارج کنند؛ زیرا قرار نیست آنان به او علم بدهند و در ارتباط با او نقش علم‌آموزی داشته باشند؛ بلکه باید تربیت علمی را درخصوص فرزند خویش تحقق بخشند. فرایند یادگیری، تماماً منوط به تلاش است و حتی پردازش ذهنی‌ای که کودک باهوش در یادگیری انجام می‌دهد، همان تلاش اوست؛ اما متأسفانه، غالباً معنای تلاش به مشق‌نوشتن و امتحان‌دادن محدود می‌شود.
در گفت‌وگوی علمی با فرزندان باید به این نکات توجه کرد:
الف) دوستی با اشتباهات: به‌خاطر داشته باشیم اشتباهات به ما کمک می‌کنند تا بتوانیم اشکالاتمان را برطرف کنیم؛ به دیگر سخن، ما از اشتباهاتمان درس می‌گیریم و آن‌ها درواقع، کلاس درس برای ما هستند؛ بنابراین، فرزند ما به‌جای اینکه از اشتباه‌کردن بترسد، باید از آن درس بگیرد.
ب) هرگز از فرزندمان انتقاد نکنیم؛ یعنی قدرت پذیرش را در خودمان افزایش دهیم و درصورت نیاز به آموزش‌دادن مسئله‌ای به فرزند، موقعیتی غیراز زمان گفت‌وگوی علمی با او را بدین منظور انتخاب کنیم.
ج) نصیحت نکنیم! وقتی فرزندمان یک فعالیت علمی انجام داده است و ما در رابطه با آن فعالیت، او را نصیحت می‌کنیم، این کار بر او اثر معکوس می‌گذارد. اگر قصد داریم اطلاعاتی مفید را به فرزند خویش بدهیم، زمانی این کار را انجام دهیم که او احساس نکند داریم نصیحتش می‌کنیم.
د) راه‌حل ندهیم و کلیشه نبافیم.
ه) برای ذهنیت کودکمان ارزش قائل شویم و سعی کنیم ببینیم او راجع‌به هر موضوعی چگونه فکر می‌کند. نباید فوراً اطلاعات خود را به رخ فرزندمان بکشیم؛ بلکه باید امساک کنیم و در اطلاعات‌دادن، خساست به‌خرج دهیم. مهم این است که فرزندان، روابط و الگوهای حاکم بر طبیعت را پیدا کنند.
و) کاری کنیم که فرزندمان یادگیرندۀ مادام‌العمر باشد؛ زیرا قرار است او تولیدکنندۀ علم باشد؛ نه صرفاً مصرف‌کننده و وابسته.
ز) فرزندان باید با انگیزش درونیِ خودشان علم بیاموزند؛ نه به‌خاطر محرک‌های بیرون از وجودشان. آن‌ها باید از انفعال بپرهیزند و سعی کنند ذهنشان همواره درگیر برخی مسائل باشد؛ یعنی منتظر نباشند دیگران چیزی را به‌دست بیاورند و از آن‌ها بخواهند آن چیز را حفظ کنند.
ح) به‌جای رویکرد انتقالی، نگرش اکتشافی داشته باشیم؛ یعنی مقدماتی را برای اقدام‌کردن آنان به اکتشاف فراهم کنیم.
ط) به‌جای محصول‌محوری باید فرایندمحوری حاکم باشد؛ بدان معنا که کاری نداشته باشیم فرزندمان درنهایت، پاسخ درست را پیدا کرد یا خیر؛ بلکه مهم این است که او در این فرایند، درحال رشدکردن باشد؛ اما وقتی محصول را به او می‌دهیم، توقف ایجاد کنیم. زمانی‌که فرزندمان در این فرایند فعالیت می‌کند، انگیزه‌مند است، پیشرفت می‌کند و مهارت‌ها را به‌کار می‌گیرد، پیوسته درحال تعالی‌یافتن است.

ویدیو جلسۀ سوم

فایل های مرتبط

# عنوان دریافت
1 فایل ضمیمه تربیت علمی جلسه دوم دریافت فایل

برای دوستان خود ارسال کنید.

از طریق زیر می توانید این مطلب را برای دوستان خود ارسال کنید.

واتساپ تلگرام