علمآموزی یعنی جستوجوی پاسخی برای «چرا»ها و «چگونگی»ها. درواقع، جستوجوگری، خود، علم تجربی است و در اینجا منظور از تربیت علمی، علم تجربی است؛ نه علوم دیگر.
فرایند علم، چگونگیِ یافتن است و فرآوردۀ علم، آن چیزی خواهد بود که بهدست میآوریم. چه ما اولیا به فرزندانمان علم بیاموزیم و چه نیاموزیم، آنان، خود از اولین سالهای کودکی، عقاید و نظریاتی دربارۀ دنیای اطرافشان کسب میکنند. کودکان بهدنبال یافتن پاسخهایی برای سؤالهایشان هستند و در این راه، ما والدین، موظفیم از آنان بهخاطر این کار تقدیر کنیم. درواقع، این جستوجوگریِ آنها شایستۀ تقدیر صمیمانه است؛ نه خودِ پاسخهایی که بهدست میآورند. مهم این است که آنها تلاش میکنند و تأییدشدنشان ازسوی والدین، برای آنان اهمیت فراوان دارد. در تربیت علمی، «آفرین»گفتن به فرزندان، صحیح نیست؛ یعنی نباید به آنان پاداش کلامی بدهیم. درواقع، زمانیکه فرزندانمان کاری را انجام میدهند که موردپسند ماست، میتوانیم احساسمان دربارۀ آن کار را بیان کنیم؛ ولی حق نداریم به آنها پاداش بدهیم؛ زیرا پاداشدادن، فرزندانمان را از فعالیتی که درحال انجامدادنش هستند، منصرف میکند و بهسمت دریافتِ چیزی دیگر سوق میدهد.
فرزندانمان درحین تجربهکردن مسائل گوناگون به اکتشافاتی دست مییابند و این فرایند همواره در تعامل با اجسام و پدیدههای اطراف آنان اتفاق میافتد. اولیا نباید فقط به مقصود خود بیندیشند؛ بلکه باید نشان دهند به آنچه فرزندانشان انجام میدهند، علاقه دارند.
فرزند ما زمانی درحال انجامدادن فعالیت علمی و کشف الگوی حاکم بر طبیعت است و زمانی دیگر، یک فعالیت فناورانه (تکنولوژیک) را انجام میدهد؛ یعنی آنچه را فراگرفته است، برای انجامدادن یک عمل مشخص بهکار میگیرد. درواقع، در فعالیت علمی، فرد کاری را انجام میدهد که نتیجۀ آن، دستیابی به شناخت بهتر درخصوص جهان است؛ اما در فعالیت فناورانه، او دانشها و مهارتهای کسبشده را در متن زندگیاش بهکار میبندد. هدف از آموزشدهیِ علم، کسب شایستگی در یادگیری سواد علمیِ فناورانه است؛ نه دریافتکردن اطلاعات و بهخاطرسپردن آنها. در این فرایند باید نکات ذیل را درنظر داشت:
الف) کسب این شایستگی، منوط به تجربۀ شخصیِ یادگیرنده است.
ب) تجربۀ شخصی، مستلزم قرارگرفتن در موقعیت یادگیری است.
ج) موقعیت یادگیری، عبارت است از فرصتی که در آن، فراگیر با بهکارگیری همزمان دانش، مهارت، و نگرشهای خویش چیزهای جدید را یاد میگیرد.
تمام اجزای جهان با صدای بلند به کودک میگویند: «بیا اینجا! به ما نگاه کن! با انگشتانت ما را لمس کن! به ما گوش کن! ما را امتحان کن! بو کن! بچش! و...». کودکان، خود، سؤالهایی زنده بدین شرحاند: «این چیست؟ چه کاری انجام میدهد؟ چطور کار میکند؟».
در موقعیتهای مختلفِ یادگیری، فرزندان علایق خود را پیدا میکنند؛ بنابراین باید فرصت لازم بدین منظور را برایشان فراهم کنیم.
مهارتها را بر دو دسته میتوان تقسیم کرد: نخست، مهارتهایی که به جمعآوری اطلاعات مربوط میشوند و دوم، آنهایی که با خلق و آزمایش نظریات، مرتبطاند. مشاهده، تفسیر اطلاعات، برقرارکردن ارتباط و نحوۀ عرضهکردن دانستههایمان به دیگران در دستۀ اول قرار دارد و پرسیدن، فرضیهسازی، آزمودن با استفاده از روش مناسب و روش تحقیق در دستۀ دوم جای میگیرد.
در مقولۀ تربیت، توجه به نگرش، بسیار مهم است. هر شخصی در موقعیت معیّن، چه میکند و چه میگوید؟ از چه چیزی لذت میبَرَد و از چه چیزی بدش میآید؟ دربارۀ دیگران، چه دیدگاهی دارد؟ دربرابر وقایع و پدیدههای اطرافش چگونه واکنش نشان میدهد؟
نگرشها بر رفتارها اثر میگذارند؛ پس هرگز نباید به کل شخصیت فرد، صفت بدهیم و درصورت لزوم، صرفاً باید یک فعل مشخص او را نقد کنیم. آن دسته از نگرشهایی که بر یادگیری کودکان اثر میگذارند، اهمیت فراوان دارند و اولیا در تشکیل نگرشها و تقویت مهارتها نقشی مهم ایفا میکنند؛ زیرا چگونگیِ انجامدادن فعالیتها بر بهبود مهارتها و نگرشها مؤثر است؛ نه محتوای کتابهای درسی.
ویدیو جلسۀ دوم
فایل های مرتبط
# | عنوان | دریافت |
1 | فایل ضمیمه تربیت علمی جلسه دوم | دریافت فایل |