
- 21 آبان 1403
- نویسنده: راز نگاه آفتابگردان
نگرش امانتدارانه در کانون خانواده
یکی از فضایل اخلاقیِ بسیار ارزشمند برای فرد و جامعه، امانتداری است که از معیارهای زیباییِ باطنیِ ماندگار بهشمار میآید و درصورت تحققیافتن در نهاد خانواده، ثمرات و دستاوردهایی گرانقدر برای همۀ اعضا دارد.
واژۀ «امانت»، قلمرو معناییِ گستردهای دارد؛ بهگونهای که تمام نعمتهایی را که خداوند متعال به ما بندگانش ارزانی کرده است، دربر میگیرد؛ بر این اساس، در تعریفی کلی میتوان گفت امانتداری عبارت است از تلاش برای نگهداری از تمام آنچه خدا به ما عطا فرموده است، بهنحو احسن و درنهایت، بازگرداندن آن به او بهمنزلۀ امانتگذار.
در مبحث پیشِروی، مشخصاً امانتداری در کانون خانواده موردنظر است که موضوعی مهم درقلمرو اخلاق و تربیت محسوب میشود و در تعامل و ارتباط زن و شوهر با یکدیگر و نیز در شیوۀ عملکرد و رفتار هردوی آنان با فرزندانشان نمود مییابد.
از این منظر، چه دختران و پسران جوانی که درشُرُف ازدواج هستند و چه زنان و مردانی که با یکدیگر پیمان همسری بستهاند، باید به این درک و بینش متعالی دست یابند که همسر و فرزندان انسان، مهمترین امانتهایی هستند که خدا به وی سپرده است؛ بنابراین، او باید برای نگهداری از این امانتها تمام همت و توان خویش را بهکار گیرد و از هیچ تلاشی مضایقه نکند. در چنین نگرشی همسر، مفهومی فراتر از شریک زندگی دارد و فرزندان در سطحی بالاتر، به پروردگار یکتا متعلقاند؛ بدین ترتیب، روش زندگی و نوع عملکرد زن و مرد بهعنوان همسر و مادر یا پدر در کانون خانواده تغییر میکند و صبغۀ الهی میگیرد.
اکنون، این سؤال مطرح میشود که هریک از ما بهعنوان همسر و پدر یا مادر در کانون خانواده باید چه کارهایی انجام دهیم تا امانتداران خوبی باشیم. در پاسخ به این سؤال میتوان گفت نخستین لازمۀ چنین امانتداریای نگاه درست به ازدواج، زندگی مشترک و والدگری است. اگر همسر و فرزندان خود را امانتهای الهی میدانیم، باید عملکردمان درقبال آنان مبتنیبر دستورهای خدا بهعنوان صاحب اصلی این امانتها باشد و از اِعمال سلیقه در این حوزه بپرهیزیم. نخستین دستاورد این نگرش، افزایشیافتن علاقه به همسر و فرزندان است که نمودِ آن را هم در سخن و هم در عمل فرد، آشکارا میتوان مشاهده کرد. شخصی که پیشاز انتخاب همسر و ازدواج، به چنین باور متعالی و سازندهای میرسد، از راههای گوناگون، اطلاعات و مهارتهای لازم را بهدست میآورَد تا در آینده، با همسر و فرزندانش ارتباط و تعاملی شایسته داشته باشد.
متأسفانه، بسیاری از زنان و شوهران در جامعۀ ما از پختگی و بلوغ لازم برای انجامدادن وظایف همسرانه و مادرانه یا پدرانۀ خویش برخوردار نیستند؛ چنانکه میتوان آنان را کودکانی بزرگسالنما دانست که بهرغم رشد جسمانی، در حوزههای فکری، روحی و عقلی بهمیزان کافی رشد نکردهاند. یکی از راهکارهای مؤثر برای حل این مسئله، آن است که در دوران دبیرستان، آگاهی و دانش دختران و پسران جوان دربارۀ انتخاب همسر، ازدواج، زندگی مشترک و والدگری را افزایش دهیم تا آنان پیشاز ورود به ساحت خانواده، بهلحاظ فکری، روحی و عقلی رشد کنند و به آمادگی لازم برای پذیرش نقش همسرانه و مادرانه یا پدرانه دست یابند.
اگر به این باور برسیم که همسر و فرزندانمان امانتهای الهی نزد ما هستند و باید در نگهداری از آنها بهنحو احسن بکوشیم، فرزندانمان این امانتداری را در عملکرد ما میبینند و با تمام وجودشان درمییابند. درنهایت، خودشان این راهورسم شایسته را از ما میآموزند تا در آینده، انسانهایی امین و وفادار باشند.
یکی از مصداقهای وفاداری در کانون خانواده، آن است که بانوی خانه به همسرش تأکید کند هرگز پول و ثروتی را که از راه حرام کسب شده باشد، وارد زندگیشان نکند؛ زیرا یکی از مهمترین حوزههایی که زوجین باید در آن، وفاداری خویش به یکدیگر را اثبات کنند، ممانعت هرکدامشان از عملکرد همسر خویش برخلاف اصول عقل و شرع بهمنظور حفظ او از گرفتارشدن در آتش جهنم است.
از این منظر میتوان گفت وقتی زن و مردی با هم پیمان همسری میبندند، عاقد اصلی و واقعیِ آنان خداوند متعال است؛ بدان معنا که آنها درواقع، در پیشگاه الهی با همدیگر عهد میبندند و درنهایت باید بابت عملکردشان درقبال یکدیگر به خدا پاسخ بدهند. با توجه به این مسئله، زن و شوهر علاوهبر داشتن نگرش امانتدارانه در تعامل با هم باید در پرورش و تربیت فرزندانشان بهعنوان امانتهای گرانقدر الهی به بیشترین میزان ممکن بکوشند تا از این رهگذر، هم نسلی امین را پرورش دهند و هم خودشان در پیشگاه خالق یکتا سربلند باشند.
البته اینگونه عملکرد والدین درخصوص فرزندان و تربیت آنان هرگز مغایر با آزادی آنها نیست و نباید چهارچوب و انضباط انسانیِ لازم برای تربیت فرزندان را عامل ایجاد محدودیت برایشان بهشمار آورد. پدر و مادر نباید خود را ملزم به برآوردن تمام نیازهای فرزندانشان بدانند و به دیگر سخن، مصداق والدین هلیکوپتری باشند؛ چون برخی خواستههای فرزندان، اساساً بهضررشان هستند و باعث میشوند آنها آسیب ببینند؛ مثلاً اگر کودکی در زمان ابتلا به بیماری، از پدر یا مادرش خواست برایش خوراکیای بخرد و پدر یا مادر تشخیص داد آن خوراکی باعث بدترشدن حال او میشود، نباید به حرف فرزندش گوش بدهد؛ چون این کار، مغایر با مصلحت کودک است.
والدین آگاه، مسئولیتپذیر و امانتدار باید رفتارهای فرزندانشان را درقالب سه دایره بدین شرح دستهبندی و مدیریت کنند:
نخست، دایرۀ سبز که رفتارهای مطابق با عقل، شرع و عرف را دربر میگیرد؛
دوم، دایرۀ قرمز که مشتمل بر رفتارهای مغایر با اصول عقل، شرع و عرف است؛
سوم، دایرۀ زرد که رفتارهای مطابق با عقل، شرع، عرف و درعین حال، ناخوشایند ازنظر والدین را شامل میشود.
در این دستهبندی باید فرزندان را بابت رفتارهای مشمول دایرۀ سبز تشویق کرد و درمقابل، از ارتکاب اعمال و رفتارهایی که در دایرۀ قرمز قرار میگیرند، بازداشت؛ اما درخصوص رفتارهای واقع در دایرۀ زرد نباید به آنان سخت گرفت تا درصورت منعکردنشان از ارتکاب رفتارهای واقع در دایرۀ قرمز، آنان از والدین حرفشنوی داشته باشند و کاری را انجام دهند که مطابق با مصلحتشان است.
پست های مرتبط
کنترلگری ممنوع!
نگرش کنترلگرانه، معضلی مهم است که در جایجای جامعه، موجب بروز صدمات فراوان میشود و بهویژه در تعامل والدین و فرزندان، آسیبهایی چشمگیر را درپی دارد. پدر و مادر میتوانند با استفاده از راهکارهایی کنترلگری بر فرزندانشان را پایان بخشند.

راز نگاه آفتابگردان
- 27 بهمن 1403
صداقت، معیار زیباییِ ماندگار
صدق، راستیورزیدن در نیت، گفتار و کردار است. صداقت در قلب، افعال، گفتار و تعاملات نمود مییابد. فرد صادق خیانت نمیکند، حقیقت را پنهان نمیسازد و در معاملات و ارتباطات خود راستگو و درستکار است. صداقت، بنیان اعتماد و اخلاق در جامعه است.

راز نگاه آفتابگردان
- 17 بهمن 1403