
- 27 بهمن 1403
- نویسنده: راز نگاه آفتابگردان
کنترلگری ممنوع!
یکی از مسائل و معضلات بسیار مهمی که امروزه، در جایجای جامعه، به شکلهای مختلف دیده میشود و نمودی پررنگ دارد، کنترلگری است؛ بدان معنا که برخی افراد به دلایلی به خود اجازه میدهند کسانی را که بهنوعی تحت نظر یا حمایتشان قرار دارند، بهصورت افراطی کنترل کنند و دربارۀ تمام مسائل مربوط به آنان نظر بدهند. در تعریفی مختصر و مفید میتوان گفت کنترلگری عبارت است از نظارت بیشازحد یک فرد بر تمام اعمال، رفتارها، سبک لباسپوشیدن، شیوۀ صحبتکردن، روابط و بهطور کلی، همۀ امور مربوط به زندگی فرد دیگر و تنظیم آنها براساس خواست و علاقۀ خود. این فرد کنترلگر میتواند همسر، پدر یا مادر، معلم، رئیس، دوست و... باشد. در اینجا بحث کنترلگری را مشخصاً درخصوص والدین و نوع تعامل آنان با فرزندان پی میگیریم و ابعاد و جنبههای گوناگون آن را بهصورت مختصر بررسی میکنیم.
والدین کنترلگر، قوانین خشک، انعطافناپذیر و سختگیرانهای را درخصوص امور مختلف مربوط به فرزندانشان وضع میکنند و همواره آنان را زیر نظر دارند تا مبادا مشکلی در اعمال و رفتارهایشان وجود داشته باشد؛ غافل از آنکه با این کار نادرست، نهتنها موجبات رشد و پیشرفت فرزندان خویش را فراهم نمیآورند؛ بلکه به آنها آسیبهای اساسی و گاه جبرانناپذیر میزنند. چنین پدرها و مادرهایی تصور میکنند اگر بر فرزندانشان کنترل دقیق و کامل نداشته باشند، آنان وحشی و افسارگسیخته خواهند شد؛ حال آنکه اتفاقاً برعکس، اعتمادکردن به فرزندان بهجای کنترل سختگیرانۀ آنان، در بسیاری از موارد، نتیجۀ مثبت دارد و باعث میشود آنها بهشدت مواظب باشند که این اعتماد به هیچ قیمتی ازبین نرود. رفتارهای وحشیانه و تِکانِشی (فکرنشده و بدون مقدمه) از فرزندانی سر میزند که در کانون خانواده به آنان اعتماد نمیشود و شدیداً تحت کنترل والدین هستند.
پدر و مادر باید اشتباهکردن فرزندانشان را مسئلهای کاملاً طبیعی و بخشی از فرایند رشد و تکامل آنها بدانند و درصورت خطاکردن آنان درکنارشان باشند و در جبرانکردن اشتباهات و درسگرفتن از آنها یاریشان دهند و حمایتشان کنند؛ نه اینکه کنترلگر فرزندان خویش باشند و پیوسته آنان را سرزنش و توبیخ کنند؛ چون در این صورت، فرزندانشان هرگز رشد و پیشرفت نخواهند کرد.
والدین کنترلگر، ویژگیهایی بدین شرح دارند:
- با فرزندانشان همدل و مهربان نیستند و به نظرهای آنان ارزش نمیدهند.
- بهجای فرزندانشان درخصوص امور گوناگون آنان تصمیم میگیرند و در اظهارنظر دربارۀ مسائل مختلف مربوط به آنها افراط میکنند.
- همواره کارها و وظایف فرزندانشان را به آنان یادآوری میکنند.
- بهمیزانی بیشازحد و غیرضروری به فرزندان خود در انجامدادن کارهای آنها کمک میکنند.
- بهجای تشویقکردن فرزندان خویش بهشیوۀ درست، بیشتر بر تنبیهکردن آنان متمرکزند.
- از واردشدن به حریم خصوصی فرزندانشان هیچ اِبایی ندارند و بهراحتی، این کار را انجام میدهند.
- برای محبت به فرزندان خود، شرط تعیین میکنند و به دیگر سخن، مهروَرزیِ آنان به فرزندانشان ازنوع مشروط است.
- درصورت بروز هرگونه اشتباه ازجانب فرزندان، سریع عصبانی میشوند.
- اشتباهات فرزندان خویش را بسیار بزرگ و پررنگ میکنند.
- در تعامل با فرزندانشان بسیار سختگیرند؛ غافل از آنکه این عمل نادرست آنان نتیجۀ عکس میدهد و موجب افزایشیافتن اشتباهات و شکستهای فرزندان میشود.
کنترلگریِ والدین در علل و عواملی ریشه دارد که ازجمله آنها موارد ذیل را میتوان برشمرد:
- ویژگیهای ژنتیکی آنان؛
- رشدکردن آنها در خانوادهها و محیطهای کنترلگر؛
- ابتلا به برخی اختلالهای شخصیتی مانند خودشیفتگی، داشتن شخصیت مرزی و کمالگرایی؛
- اضطراب والدگرانه و به دیگر سخن، نگرانی بیشازحد برای فرزندان؛
- آسیبپذیربودن فرزندان آنان بهسبب معلولیت یا بیماری؛
- تأثیر افکار و مسائل القاشده ازسوی جامعه و رسانهها بر والدین؛
- جستوجوی افراطی در فضای مجازی دربارۀ مسائل گوناگون مربوط به فرزندان و بزرگکردن موضوعات گذرا و کماهمیت در این حوزه.
والدین کنترلگر بهظاهر، دلسوز و نگران فرزندانشان هستند؛ اما درواقع، این تفکر و عملکرد نادرست آنان هم به خودشان صدمه میزند و هم آثار و تبعات بسیار زیانباری را برای فرزندان آنها درپی دارد که مهمترینشان بدین شرحاند:
- کاهشیافتن صمیمیت میان والدین و فرزندان، دورشدن تدریجیِ آنان از یکدیگر، و خودداریِ فرزندان از توضیحدادن دربارۀ کارهایشان برای پدر و مادر؛
- نادیده گرفتهشدن خواستهها و نیازهای فرزندان، و تحمیلشدن قوانین خشک و انعطافناپذیر به آنان ازجانب والدین؛
- سلب استقلال از فرزندان و مجبوربودنشان به اطاعت بیچونوچرا از فرمانهای پدر و مادر؛
- سرکوبشدن قدرت خلاقیت، تصمیمگیری و مهارت حل مسئله در وجود فرزندان بهسبب نظارت بیشازحد والدین بر آنها؛
- ایجاد احساس تقصیر، گناه، شرم و ناامیدی در فرزندان حتی درخصوص اموری که اصلاً در آنها نقشی نداشته و مقصر نبودهاند؛
- مسئولیتپذیرنبودن و پرخاشگریِ فرزندان؛
- انزوای فرزندان و ناتوانی آنان در برقرارکردن ارتباط دوستانه با دیگران؛
- ازبینرفتن عزتنفس فرزندان بهسبب انتقادها و سرزنشهای مداومی که ازسوی والدین کنترلگر درخصوص آنها صورت میگیرد؛
- نافرمانی، عصیان و بزهکاری فرزندان؛
- ابتلای فرزندان به مشکلات روانیِ مختلف همچون اضطراب، افسردگی، احساس ناامنی و ضعف اعتمادبهنفس.
نکتۀ درخور ذکری که شاید کمتر به آن توجه کرده باشیم، این است که در بسیاری از موارد، این کنترلگریِ افراطیِ والدین حتی در دوران بزرگسالی فرزندان هم ادامه مییابد و موجب بروز معضلات فراوان در زندگی و شخصیت آنان میشود؛ چنانکه حتی گاه خود فرزندان نیز همین روش نادرست را برای تربیت فرزندان خویش بهکار میگیرند و بدین ترتیب، معضل کنترلگری، نسل به نسل پیش میرود و به افراد متعددی صدمه میزند.
والدین میتوانند با استفاده از این راهکارها کنترلگری بر فرزندان خویش را پایان بخشند:
- افزایشدادن خودآگاهی و به بیان روشنتر، تلاش برای شناخت افکار، اعمال و احساسات کنترلگرانۀ خویش در موقعیتهای مختلف، یافتن ریشههای این مشکل در وجود و شخصیت خود، و تلاش برای حل مسئله؛
- شناخت دقیق مرز میان کنترلگری با نظارت، راهنمایی و دلسوزی؛
- غلبه بر معضل کمالگرایی و ترس از خطاکردن فرزندان؛
- استقلال و آزادیدادن به فرزندان پساز پایان دوران کودکی آنان و کاهشدهیِ نظارت بر آنها درعین وضعکردن برخی قوانین و مقررات برایشان؛
- ایجاد فرصت مناسب برای فرزندان بهمنظور درسگرفتن از خطاهایشان و استفادهکردن از تجربیاتی که بهدست آوردهاند؛
- کمکگرفتن از مشاور و روانشناس درصورت لزوم.
پست های مرتبط
کنترلگری ممنوع!
نگرش کنترلگرانه، معضلی مهم است که در جایجای جامعه، موجب بروز صدمات فراوان میشود و بهویژه در تعامل والدین و فرزندان، آسیبهایی چشمگیر را درپی دارد. پدر و مادر میتوانند با استفاده از راهکارهایی کنترلگری بر فرزندانشان را پایان بخشند.

راز نگاه آفتابگردان
- 27 بهمن 1403
صداقت، معیار زیباییِ ماندگار
صدق، راستیورزیدن در نیت، گفتار و کردار است. صداقت در قلب، افعال، گفتار و تعاملات نمود مییابد. فرد صادق خیانت نمیکند، حقیقت را پنهان نمیسازد و در معاملات و ارتباطات خود راستگو و درستکار است. صداقت، بنیان اعتماد و اخلاق در جامعه است.

راز نگاه آفتابگردان
- 17 بهمن 1403