
- 14 بهمن 1403
- نویسنده: راز نگاه آفتابگردان
من یک مادرِ کافی هستم!
تربیت و پرورش فرزندان، مسیری پیچیده و پرفرازونشیب است که هر مادری با صَرف توان و زمان خود، آن را طی میکند تا درنهایت، محصول تربیتیِ او بهعنوان فردی شایسته به ساحت اجتماع قدم بگذارد و در تعامل و ارتباط با دیگران، عملکردی بهینه داشته باشد.
برای دستیابی به این هدف، بسیاری از مادران همواره از خود میپرسند که مادر کافی (وظیفهشناس) چه ویژگیهایی دارد و آیا خودشان از این ویژگیها برخوردار هستند یا خیر. در پاسخ به این سؤال با قطعیت و اطمینان کامل میتوان گفت برخلاف تفکر رایج در جامعه، مادر کافی، کسی نیست که ایثارگرانه، تمام جسم، جان، زمان و توان خویش را به فرزندانش اختصاص میدهد تا آنها را بهنحو احسن بپرورد و بدین منظور، از تمام حقوق و نیازهای خویش چشم میپوشد. مادرانی که چنین تفکر و نگرش نادرستی دارند، همواره خود را با دیگر مادران مقایسه میکنند و اغلب دچار احساس خودکمبینی میشوند؛ زیرا تصور میکنند در برخی موارد، برای فرزندانشان کم گذاشته و چنانکه باید و شاید، وظایف مادرانۀ خویش درقبال آنان را انجام ندادهاند؛ حال آنکه درواقع، مادر کافی، کسی است که برای فرزندانش بهصورت صحیح وقتگذاری کند و از هرگونه افراط در این حوزه بپرهیزد. چنین بانویی اولویتشناس است و دقیقاً میداند هر کاری را در چه زمانی، چگونه و تا چه میزانی باید انجام دهد تا فرزندانی شایسته، مستقل و دارای ویژگیهای شخصیتیِ مثبت را برای ورود به جامعه بپرورد.
مهمترین ویژگیهای مادر کافی بدین شرحاند:
الف) مادر کافی بدون هیچ چشمداشت و قیدوشرطی به فرزندش عشق میورزد و در تعامل با او نگاه کاسبکارانه ندارد.
ب) گفتار و رفتار مادر کافی نشان میدهد که او همواره متناسب با سنّ فرزندش به وی احترام میگزارد و از دلسوزیهای غیرضروری و آسیبرسان درحق او میپرهیزد؛ مثلاً وقتی فرزندش به سنّ جوانی رسید، دیگر نیازی نمیبیند به وی تأکید کند که لباس گرم بپوشد یا غذای سالم بخورد؛ زیرا میداند که چنین کارهایی نهتنها دلسوزی مادرانه محسوب نمیشوند؛ بلکه برعکس، دقیقاً مصداق بیاحترامی به فرزند هستند؛ چون هم موجب تحقیر او درمیان دوستان و همسالانش میشوند و هم در بسیاری از مواقع، نتیجۀ عکس میدهند و وی را به لجاجت و انجامدادن کارهایی که از آنها منع شده است، ترغیب میکنند.
ج) رابطۀ مهروَرزانۀ مادر کافی با فرزندش بهگونهای است که موجب ایجاد دلبستگی میان آنها میشود؛ نه اینکه آنان را بهصورت غیرضروری به هم وابسته کند و از این رهگذر، سبب آسیبدیدن تربیت و شخصیت فرزند شود.
د) مادر کافی بهجای کنترلکردن محیط، بر مدیریت، کنترل و تربیت فرزندش متمرکز میشود؛ چون میداند که نمیتوان تمام محیطهای مربوط به فرزند را کنترل کرد؛ مثلاً مادر نمیتواند مانع رفتن فرزند خویش به دانشگاه یا خارج از کشور شود؛ ولی درصورت انجامدادن اقدامات تربیتی بهشکل درست، به این اطمینان دست خواهد یافت که در هیچ محیطی تربیت و شخصیت فرزندش آسیب نمیبیند.
ه) اقتدار و قاطعیت توأم با محبت از مهمترین سازوکارهایی است که مادر کافی در تعامل با فرزندش از آنها بهجای خشونت، امرونهی و دادوفریاد استفاده میکند. برای تحققبخشیدن این اقتدار و قاطعیت، مادر باید در وهلۀ نخست، نزد فرزند خویش محبوب و سپس برای او مقبول باشد.
و) مادر کافی هنگام بازیکردن با فرزندش، خود نیز کودک میشود و به دیگر سخن، با او بهشکلی کودکانه و واقعی بازی میکند تا از این رهگذر، مسائل موردنظرش را به فرزند خویش آموزش دهد.
ز) در خانۀ مادر کافی، فرزندسالاری حکمفرما نیست و هریک از اعضای خانواده، جایگاه و اهمیت خاص خود را دارند.
ح) ازنظر مادر کافی، در فرایند ارتباط و تعامل با فرزند، کیفیت مهم است؛ نه کمیت؛ بنابراین، او در تربیت فرزندش عملکردی مؤثر و ثمربخش دارد؛ هرچند زمان کمتری را به تعامل با فرزند خویش اختصاص دهد.
ط) مادر کافی برای تشویقکردن فرزندش، میان رشوه و باج با پاداش، تمایز قائل میشود و چنانچه فرزندش کار خوب و درستی انجام داد، مشخصاً به او پاداش میدهد؛ نه اینکه برایش چیزی بخرد و درعوض، از وی بخواهد کاری خاص را انجام دهد. چنین سازوکار تربیتیای باعث میشود فرزند این مادر در دوران بزرگسالی، فردی طلبکار و رشوهگیر نباشد.
ی) وقتی فرزند مادر کافی با او حرف میزند، این مادر به حرفهایش گوش میدهد؛ نه اینکه صرفاً آنها را بشنود. با استفاده از این مهارت، مادر کاری میکند که فرزندش او را بهترین دوست و همصحبت خود بداند و برای شنیدهشدن حرفهایش به دیگران پناه نبَرَد.
ک) مادر کافی در تعامل با فرزندش صبوری را بر عجولبودن ترجیح میدهد؛ بدان معنا که مسائل گوناگون را بهشکل صحیح مدیریت میکند و دربرابر هر عملی در زمان مناسب، واکنش درست و عاقلانه نشان میدهد.
ل) مادر کافی برای موفقیت فرزندش همواره به او امید میدهد و از ترساندنش میپرهیزد.
م) مادر کافی درخصوص اعمال گوناگون، قوانین خودساختهاش را به فرزند خویش تحمیل نمیکند و صرفاً درحوزۀ امور مغایر با عقل و شرع به او میگوید چه کاری درست و چه کاری نادرست است.
ن) فرزند مادر کافی از احساس ارزشمندبودن برخوردار است و هرگز دچار احساساتی همچون حقارت و گناهکاری نمیشود.
س) مادر کافی برای دستیابی به نتایج عالی، سازوکار تشویق فرزندش را بهجای انتقادهای مکرر از او بهکار میگیرد.
ع) نقاط قوّت فرزند، موردتوجه مادر کافی هستند؛ نه کاستیها و نقاط ضعف او.
ف) در منشور تربیتیِ مادر کافی، مقایسهکردن فرزند خویش با فرزندان خانوادههای دیگر، جایی ندارد.
ص) مادر کافی انتظارهای خویش از فرزندش را با میزان تواناییهای او هماهنگ میکند.
ق) مادر کافی همواره درصدد کشف استعدادهای فرزند خود و پرورشدادن آنهاست؛ نه اینکه بدون توجه به تواناییهای فرزند خویش، آرزوهای دستنیافتهاش را در وجود او تحقق بخشد.
ر) فرزند مادر کافی، دارای هویت مستقل است؛ نه هویتی که مادر وی در وجودش میدمد.
ش) مهمترین مسائلی که مادر کافی درخصوص فرزندش بر آنها متمرکز است، عبارتاند از: خلاقیت، اعتمادبهنفس، عزتنفس و مسئولیتپذیری؛ نه امور ظاهری و جسمانیای همچون غذا و لباس.
ت) مادر کافی ازطریق حفظ و تقویت پیوند عاطفی با همسر خویش، آرامش روح و روان فرزندش را بهمیزانی چشمگیر تأمین میکند.
ث) بخشی از زمان مادر کافی به خود، آرزوها، هدفها و خواستههایش اختصاص دارد تا از این رهگذر، رکود و انفعال به شخصیت و زندگیاش راه نیابد.
خ) مادر کافی همچون باغبانی صبور، نهال وجود فرزندش را میپرورد و در این مسیر، از هرگونه اِعمال فشار میپرهیزد.
ذ) امیدواری به آیندۀ خود و فرزند از مهمترین ویژگیهای مثبت مادر کافی است.
ض) مادر کافی، کسب دانش و مهارت درحوزۀ فرزندپروری را بر آزمونوخطا برای دستیابی به راهکار صحیح ترجیح میدهد.
اکنون، براساس مواردی که برشمردیم، هر مادری میتواند خود را ارزیابی کند و به عملکرد مادرانهاش نمره بدهد تا مشخص شود او در تعامل با فرزند خویش چه میزان از این ویژگیها را دارد و کدام موارد را باید ایجاد و تقویت کند.
پست های مرتبط
کنترلگری ممنوع!
نگرش کنترلگرانه، معضلی مهم است که در جایجای جامعه، موجب بروز صدمات فراوان میشود و بهویژه در تعامل والدین و فرزندان، آسیبهایی چشمگیر را درپی دارد. پدر و مادر میتوانند با استفاده از راهکارهایی کنترلگری بر فرزندانشان را پایان بخشند.

راز نگاه آفتابگردان
- 27 بهمن 1403
صداقت، معیار زیباییِ ماندگار
صدق، راستیورزیدن در نیت، گفتار و کردار است. صداقت در قلب، افعال، گفتار و تعاملات نمود مییابد. فرد صادق خیانت نمیکند، حقیقت را پنهان نمیسازد و در معاملات و ارتباطات خود راستگو و درستکار است. صداقت، بنیان اعتماد و اخلاق در جامعه است.

راز نگاه آفتابگردان
- 17 بهمن 1403