بحران هویت، مهمترین بخش از هویتیابی است و از ملزومات رشد، تعالی و خودشکوفایی بهشمار میآید. اگر ما این تهدید را به فرصت تبدیل کنیم و با گذر از آن به هویت برسیم، به ثبات شخصیت و سلامت روان دست خواهیم یافت.
بحران هویت در سنین نوجوانی، ممدوح و در دوران بزرگسالی، مذموم است. این فرایند زمانبر طی سالهای نسبتاً طولانی نوجوانی و بلوغ تحقق مییابد و تنها راه دستیابی به هویت است.
جیمز مارسیا، شاگرد اریک اریکسون، بحران هویت را شامل چهار قسم بدین شرح دانسته است:
الف) پراکندگی هویت (ابهام هویت): افراد دچار این بحران به هیچ قانونی متعهد نیستند، نمیتوانند تصمیم بگیرند، هدف ندارند، دارای قدرت حل مسئله نیستند، بسیار سطحینگر و بیخیال و سردرگماند، فقط حرف میزنند و اهل عملکردن نیستند، برای رسیدن به وضعیت مطلوب نمیکوشند و لذتهای آنی را به لذتهای غایی ترجیح میدهند.
ب) انسداد یا ضبط هویت (هویت ناقص): بسیاری از کسانی که در خانوادههای کنترلگر رشد کرده و تربیت شدهاند، در این دسته قرار میگیرند. این افراد بحران را تجربه نکرده و در هیچ چالشی وارد نشدهاند. آنان همواره فقط مصرفکننده بوده و نتوانستهاند بحران هویت را ایجاد کنند و با عبور از آن به هویت برسند. آنها بسیار پرتوقع و نوعاً تنبل هستند و تمام ارزشها به آنان دیکته شده است. چنین انسانهایی بسیار آسیبپذیر، زودرنج و مقایسهگرند. آنان به برخی قوانین و اصول اعتقاد دارند؛ ولی درمجموع، بسیار سستبنیاناند. در یک کلام، اینگونه بحران هویت، فرزند ناخلف کنترلگری و تربیت گلخانهای است.
ج) در جستوجوی هویت (تأخیر در هویت): افراد دچار این بحران، تلاشگرانی ناکاماند و دائم در تعارض و درگیری بهسر میبرند. آنان همواره درحال آزمونوخطا هستند و قدرت تجزیهوتحلیل ندارند. از چنین کسانی بهراحتی سوءاستفاده میشود. آنها به شانس و اقبال، بسیار معتقدند و همواره منتظر معجزه هستند. این افراد بسیار ایدئالگرا هستند و قادر به خودشناسی نیستند. آنها در تصمیمگیریهایشان بسیار احساسی عمل میکنند و همیشه راحتترین راه را برمیگزینند.
د) ثبات هویت (کسب هویت و ثبات شخصیت): افرادی که در این دسته قرار میگیرند، هویت ثابت دارند؛ زیرا از بحرانها عبور کرده، شکست خورده، تجربه کسب کرده و به مجموعهای از اصول، قوانین و ارزشها دست یافتهاند و به آنها متعهدند. آنان فعالانه برای بهدستآوردن هویت خویش کوشیده و ضمن آشنایی با چالشها، عقاید و افکار گوناگون را شناخته و به جمعبندیای دربارۀ خودشان رسیدهاند. آنها معمولاً انسانهایی موفق هستند، به ارزشها، عقاید و اهدافشان متعهدند و برای رسیدن به این جایگاه، دورهای سخت را طی کردهاند. این افراد مسیر آیندۀ خویش را خودشان با دقت انتخاب میکنند و درنهایت، به موفقیت دست مییابند.
هویت را بر انواع گوناگون مانند مذهبی، علمی، ورزشی و هنری میتوان تقسیم کرد.
بعضی افراد بدان سبب از تجارب خود لذت نمیبرند که در زندگیشان هدفی مشخص را دنبال نمیکنند.
کسانی که دچار معضل فقدان هویت هستند، ویژگیهایی بدین شرح دارند:
- برخوردارنبودن از خودشناسی؛
- تردیدداشتن در انتخاب رشتۀ تحصیلی؛
- آگاهنبودن از نقش اجتماعی خود؛
- جریحهدارشدن احساسات در رویدادهای سخت زندگی؛
- وابستگیداشتن؛
- دچاربودن به فرسایش روان؛
- آشنایینداشتن با ارزشهای خود؛
- اتلاف وقت؛
- مسئولیتپذیرنبودن؛
- داشتن دلمشغولیهای بیارزش؛
- تمایل به تقلید کورکورانه از دیگران.
ویدیو جلسۀ شانزدهم
صوت جلسه
فایل های مرتبط
# | عنوان | دریافت |
1 | خلاصه من کیستم جلسه شانزدهم | دریافت فایل |