در جلسۀ قبل، دربارۀ کشف بهعنوان یکی از مسائل و ویژگیهای بسیار مهم در دورۀ کودکی اول سخن گفتیم. کشف، باعث فعالشدن ذهن کودکان میشود. فرایند رشد را بر دو نوع میتوان تقسیم کرد: یکی رشد فعال و دیگری رشد منفعل. در رشد فعال، پردازش صورت میگیرد؛ حال آنکه رشد منفعل بهشکل الگو، تکرار، انباشت تحقق مییابد. کشف در دوران کودکی اول، معادل با خرابکاری، بینظمی و نقض اصول موردنظر والدین است و درمقابل فرایند «الگو، تکرار، انباشت» قرار میگیرد که به رشد مغزیِ کودک هیچ کمکی نمیکند. هرچقدر کودکان، بیشتر کشف کنند، ظرفیت هوشیِ آنان بیشتر میشود.
حال، این سؤال مطرح میشود که چه راهکارهایی برای مدیریتکردن فرایند کشف در دوران کودکی اول وجود دارد. در پاسخ به این سؤال، مواردی بدین شرح را میتوان ذکر کرد:
الف) والدین دوست دارند فرزندانشان مسائل گوناگون را کشف کنند؛ اما درعین حال نمیخواهند در این فرایند، به آنان آسیبی برسد؛ مثلاً ممکن است کودک بخواهد ابزاری بهنام چاقو را کشف کند و کارکردن با آن را یاد بگیرد یا اینکه به وسیلهای داغ دست بزند تا داغبودنِ آن را تجربه کند؛ اما نتیجۀ این دو کشف، چیزی جز بریدن یا سوختن دست کودک نیست؛ بدین ترتیب، در چنین مواردی باید تا آنجا که میتوانیم، این وسایل خطرناک را از دسترس کودکمان دور کنیم و نگذاریم او بهسبب دستزدن به آنها آسیب ببیند.
ب) اگر به هر دلیلی نتوانستیم راهکار نخست را اجرا کنیم، باید یک روش دیگر را بهجای آن بهکار گیریم؛ مثلاً چنانچه کودکمان یک شیء خطرناک را در دست گرفت، میتوانیم یک شیء دیگر را به او بدهیم و آن وسیلۀ خطرناک را از وی بگیریم؛ البته در این راهکار، لزوماً نباید چیزی را به کودک بدهیم؛ بلکه گاه میتوانیم درعوضِ شیء خطرناکی که از وی میگیریم، به او مواردی همچون شرکتکردن در یک بازی را پیشنهاد کنیم.
ج) درصورت مؤثرنبودنِ دو روش پیشین میتوانیم قدری مستقیمتر دربرابر کودک و عمل او واکنش نشان دهیم؛ اما در این روش، حتماً باید عملکرد ما توأم با همدلی باشد؛ مثلاً میتوانیم به کودک بگوییم که میدانیم آن وسیله را خیلی دوست دارد؛ ولی به دلایلی نباید به آن دست بزند یا با آن بازی کند. تأکید میشود بسیار مهم است که هنگام استفاده از این راهکار، بهصورتی همدلانه با کودکمان سخن بگوییم.
دیگر ویژگی مهمی که باید در دوران کودکی اولِ فرزندمان به آن توجه کنیم، چیرگی (تسلط) است. همانگونه که مشاهده کردیم، در فرایند کشف، کودکان درصدد یافتن برخی نکات جدید و گاه عجیب هستند؛ اما در فرایند چیرگی، کودک درپی دستیابی به یک نتیجه است که برای او اهمیت فراوان دارد.
همانگونه که در جلسۀ قبل گفتیم، برای فرزندان، هیچ کس و هیچ چیزی مهمتر از والدین آنان نیست. با توجه به این مسئله، اکنون میتوان گفت در دوران کودکی اول، هدف کودکان از دستیافتن به چیرگی، افزایشدادن میزان اعتماد خود به پدر و مادر است؛ مثلاً وقتی یکی از والدین، وسیلهای در دست دارد و در دست آن دیگری چیزی نیست، ممکن است کودک اصرار کند که حتماً والدی که دستش پُر است، او را بغل کند. درواقع، علت این درخواست کودک، آن است که او، خود ازعهدۀ این چیرگی برنیامده و با این کار، پدر و مادرش را چک میکند تا ببیند آیا میتواند به آنان تکیه و اعتماد کند یا خیر. شایان ذکر است که این رفتار کودک را به هیچ وجه نباید لجبازی بهشمار آورد و بهطور کلی، تا قبلاز دوازدهسالگی فرزندان نمیتوان و نباید هیچ رفتار ناهنجاری را به آنان منتسب کرد؛ زیرا این چیرگی، یکی از ویژگیهای بسیار طبیعی در دوران کودکی اول است. در همین راستا امیرالمؤمنین- علیه السلام- به والدین توصیه فرمودهاند به وعدههایی که به فرزندانشان میدهند، عمل کنند؛ زیرا فرزندان، والدینشان را رازق خویش میدانند و بنابراین، چنانچه والدین به آنچه به فرزندان خود وعده میدهند، عمل نکنند، فرزندان در آینده، افسارگسیخته خواهند شد.